• امروز : دوشنبه - ۱۶ مهر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 7 October - 2024
15

روایت فصل الله صلواتی از برکناری خلخالی، لاجوردی و اعدام ها

  • کد خبر : 1337
  • 05 سپتامبر 2018 - 16:00
روایت فصل الله صلواتی از برکناری خلخالی، لاجوردی و اعدام ها

به گزارش مبین۲۴ ،فضل الله صلواتی در بخش پنجم و پایانی مصاحبه خود با گروه پژوهش ایرنا از رابطه ساواک و انجمن حجتیه، ملاقات با شیخ صادق خلخالی، مقابله با پاکسازی ها در دستگاههای اجرایی، کنار گذاشته شدن اسدالله لاجوردی و خلخالی از دستگاه قضا صحبت به میان می آورد. او همچنین خاطراتی از گزارش […]

به گزارش مبین۲۴ ،فضل الله صلواتی در بخش پنجم و پایانی مصاحبه خود با گروه پژوهش ایرنا از رابطه ساواک و انجمن حجتیه، ملاقات با شیخ صادق خلخالی، مقابله با پاکسازی ها در دستگاههای اجرایی، کنار گذاشته شدن اسدالله لاجوردی و خلخالی از دستگاه قضا صحبت به میان می آورد.

او همچنین خاطراتی از گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس اول درباره برخی رفتارهای آقایان اسدالله لاجوردی و خلخالی خدمت امام خمینی(ره) و رییس جمهور وقت تعریف می کند.

بخش پایانی گفتگوی گروه پژوهش ایرنا با این فعال ملی مذهبی در پی می آید:

 

 

ایرنا: درباره فعالیت انجمن حجتیه چه می دانید؟

صلواتی: آنها قبل از انقلاب برای مبارزه با بهاییت شروع به کار کردند. جوان های این فرقه تعهد می دادند که در سیاست دخالتی نکنند. فرقه این تعهدات را به اطلاع ساواک می رساند و می گفت اینها در سیاست دخالت نمی کنند شما هم مزاحمشان نشوید.

خب. با امثال ما و گروههای مبارز خیلی مخالف بودند. آنها قبل از انقلاب به ما می گفتند: مگر آقای خمینی چه کار کرده است؟ خمینی بچه های مردم را به زندان انداخته است؟ باعث کشته شدن مردم شده است؟

در اصفهان ۵۰، ۶۰ نفر از این انجمن حجتیه هایی وجود داشتند. من خودم تعهدی که این ها داده بودند را دیدم. «رضوی» نامی در ساواک بود که در جلسات بازجویی برخی شان را نشان می داد. ساواکی ها می گفتند «شما ما ساواکی ها را متهم به بی دینی می کنید ببینید ما این ها (انجمن حجتیه ها) را آزاد گذاشته ایم که آزادانه همه جا سخنرانی و دین( اسلام) را تبلیغ کنند. ما با توطئه و اقدام علیه امنیت ملی مخالفیم. ما با حرکت ضد نظام سلطنتی و شخص اعلیحضرت مخالفیم.»

قبل از انقلاب یکبار در یزد چند تن از انجمن حجتیه نزد من آمدند و تقاضای وقت ملاقاتی با آیت الله صدوقی داشتند. آنها پیش صدوقی رفتند و گفتند جلسه خصوصی است. بعد که از جلسه بیرون آمدند از یکی شان درباره محتوای جلسه پرسیدم پاسخ داد: درباره آینده کشور و حکومت اسلامی بود.

آنها قبلا به خود امام هم اهانت می کردند. ولی کم کم به اوایل انقلاب که رسیدیم و دیدند که انقلاب دارد پیروز می شود وارد گود شدند و زمزمه مرگ بر شاه و درود بر خمینی راه انداختند.

بعد از پیروزی انقلاب اطلاع پیدا کردم که این ها قصد نفوذ دارند و می خواهند در اصفهان تمام مدیریت کل و روسای بخش های دولتی از آنان باشد.

برای مثال کمیته خادمی که قبلا آن را نام بردم به خانه بهایی ها می ریختند و کتاب و اسنادشان را می بردند. آنها مجموعه عظیمی از کتب بهاییت را جمع کردند.

من می خواستم بعد از انقلاب در یزد بمانم اما صلاح دیده شد من به اصفهان بیایم. وقتی فرماندار اصفهان شدم این سرو صداها خوابید.

 

ایرنا: در رابطه با بحث مجلس اول، شما عضو کمیسیون اصل ۹۰ بودید و آنطور که خودتان قبلا گفته اید جلوی برخی از پاکسازی ها و افراط گری ها، پاکسازی در دانشگاه ها را گرفته اید. روایت شما از این قضیه چیست؟

صلواتی: من دیدم پاکسازی هایی که می کنند بی عدالتی است. مثلا آن در آموزش و پرورش و ادارات خانم های باحجاب و چادری بسیار نادر بودند. اگر هم کسی در آنجا چادر سر می کرد چادرش سفید و نازک بود.

با عنوان بدحجابی می خواستند بعضی ها را پاکسازی کنند. من در کمیسون اصل ۹۰ مجلس بودم. کاری کردم که از این تاریخ اگر کسی را می خواهند از ادارات پاکسازی کنند اولا شخص زیر ۳۰ سال نداشته باشد و در ثانی این اخراج مبتنی بر مدرک معتبر باشد.

اما این ها آمدند و تاریخ قبل از این قانون را پای احکام اخراج زدند و عده ای را پاکسازی کردند.

وقتی من با کارشان مخالفت کردم عده ای شان آمدند جلوی مجلس تحصن کردند که صلواتی با طاغوتی ها هماهنگ است و نمی گذارد ما ساواکی ها را از ادارات اخراج کنیم.

به آنها گفتم هر کس را که عضو ساواک یا شکنجه گر بوده است می توانید اخراج کنید اما نمی توان هر کس را به این بهانه که شاه دوست است و عضو حزب رستاخیز بوده از کار بیکار کرد.

زمان شاه، از طرف حکومت با یک دفتر به ادارات می آمدند و رییس هر اداره باید اسامی همه کارکنان خود را به عنوان عضو حزب رستاخیز در این دفتر می نوشت.

من همان روز اول که فرماندار شدم تمام این دفترهای حزب رستاخیز را برداشتم و با خود به خانه بردم. نگذاشتم دست هیچ کس به این دفاتر برسد نه کمیته انقلاب نه حراست. جلوی بازداشت رستاخیزی ها را هم گرفتم البته غیر از سخنرانان معروف این حزب که همه آنها را می شناختند.

در آموزش و پرورش هم همه شان را دوباره به کار برگرداندم.

بعد هم نامه ای تحت عنوان اخطار اصل ۹۰ مجلس به نخست وزیر وقت مرحوم محمدعلی رجایی نوشتم و گفتم در برخی ادارات دارند افراد بی گناه را تحت عنوان پاکسازی اعضای حزب رستاخیز از ادارات بیرون می اندازند. خواهش می کنم جلوی این را بگیرید. زیر نامه هم نوشتیم آقای مهندس بهزاد نبوی لطفا اقدام شود.

متن این نامه را به امضای خودم نوشتم .

در هر صورت ما جلوی این تندروی ها را گرفتیم و پاکسازی ها با حساب و کتاب و منطقی شد. یعنی افرادی که شکنجه گر ساواک یا خبرچین این دستگاه بودند باید با مدرک و از طریق دادگاه با آنها برخورد کرد.

 

ایرنا: آن فهرستی که با خودتان بردید هنوز موجود است؟

صلواتی: نه. نابودش کردم. نمی خواستم دست کسی بیفتد چون در اوایل انقلاب احتمال ترور خود را می دادم.

 

ایرنا: در سالهای ابتدایی انقلاب که در مجلس بودید چه شکایت هایی به کمیسیون اصل ۹۰ می رسید؟

صلواتی: مسایل مربوط به دادگاه ها بیشتر بود. اعدام هایی که خلخالی و لاجوردی انجام می دادند.

یک روز با پرونده این شکایات خدمت رییس جمهور وقت آقای خامنه ای رفتم. اتفاقا فرید پسر کوچکم هم همراهم بود. آقا ابتدا با فرید شوخی کردند و کمی سر به سر او گذاشتند.

من شروع به گفتن مسایل این پرونده ها کردم طوری که آقا دیگر خسته شدند و رو به پسرم کردند و با مهربانی گفتند: فرید جان برو بیرون بازی کن.

پرونده ها را دیدند و موارد حساس آنها را خواندند. در آخر گفتند این موارد باید با امام در میان گذاشته شود.

از ایشان خواستم برایم از امام وقت بگیرند. آقای خامنه ای هم همانجا به دفتر امام زنگ زدند و قرار شد چهارشنبه پیش امام بروم.

روز چهارشنبه به عنوان نماینده کمیسیون اصل ۹۰ با این پرونده ها پیش امام رفتم.

چند تا از موارد را که گفتم امام فرمودند پیش آقای منتظری بروید و موارد را برای ایشان مطرح کنید هرچه ایشان بگوید من آن را قبول دارم.

من به کمیسیون اصل ۹۰ رفتم و فرمایش امام را به اعضای آن گفتم. این بار کسان دیگری از کمیسیون این پرونده ها را نزد آقای منتظری بردند. یادم هست همان وقت لاجوردی را از کار برداشتند.

یادم هست بعدها مرحوم حبیب الله عسگراولادی رییس وقت کمیته امداد با گله به من گفت: منتظری با اینکه می دانست لاجوردی مال حزب ما است، او را برکنار کرد.

من پاسخ دادم: کار آقای منتظری نبود کمیسیون اصل ۹۰ او را برداشت.

بعدها که آقای منتظری کنار رفت این ها با او بد شدند.

با تلاش کمیسیون اصل ۹۰ خلخالی هم از دادگاه ها برداشته شد اما دوباره برای مبارزه با مواد مخدر او را آوردند. عده ای هم از او حمایت کردند.

مهمترین کارهای ما در اصل ۹۰ این ها بود.

 

ایرنا: کار خلخالی در زمینه مبارزه با مواد مخدر چطور بود؟

صلواتی: شکایت از ایشان خیلی بود. حتی یکبار ایشان مصاحبه ای کرد و گفت که من چهار تا دکتر را در اصفهان به خاطر قاچاق مواد مخدر گرفته بودم و می خواستم آنها را اعدام کنم اما صلواتی نگذاشت.

من هم پاسخ ایشان را در تریبون مجلس دادم که اولا اینها چهار تا دکتر نبودند بلکه چهار تا بازاری بودند. ثانیا از این ها نفری ششصد هزار تومان پول خواسته بودند تا آزاد شوند.( آن وقت ششصد هزار تومان خیلی پول بود) اما یکی شان نداده بود و آن فردی به نام حسن یزدی بود. او قبل از انقلاب که در زندان بودیم خیلی به ما انقلابیون محبت می کرد و خرج خیلی از روحانیون را می داد. آقای خلخالی! شما ابتدا پرونده ایشان را کامل بخوان بعد درباره اش تصمیم بگیر.

خلخالی همانجا گفت: باشد می خوانم.

فردای آن روز در مجلس بودیم که بلندگوی مجلس مرا صدا کرد و گفت آقای خلخالی با شما کار دارد. پیش خودم گفتم: بسم الله الرحمن الرحیم؛ خلخالی با من چه کار دارد؟!

همدیگر را که دیدیم گفت: حسن یزدی را دیشب اعدام کردم.

من هم خیلی عصبانی شدم و گفتم: دست شما درد نکند!!

 

ایرنا: یعنی حسن یزدی از قاچاق مواد مخدر خرج انقلابی ها می کرد؟

صلواتی: نه. او در اصل بازاری بود. مذهبی هم بود. قبل از انقلاب در زندان بود و نسبت به زندانیان سیاسی خیلی با محبت و مهربان بود. دو دفعه هم ساواک او را برد و کتک زد که چرا خرج زندان آخوندها را می دهی؟ خود خلخالی گفت در وصیتنامه اش که ضمیمه پرونده اش شد نوشته که برایم هر سال روضه اهل بیت بخوانید.

ولی از پول قاچاق خرج ما نمی کرد. چون پول های قاچاق را شاه مصادره کرده بود. کسب و کار خوبی در بازار داشت و از آن محل هوای زندانیان سیاسی را داشت.

 

ایرنا: چرا آن ۶۰۰ هزار تومان را نداد؟

صلواتی: نمی دانم. شاید آن را نداشت بدهد.

 

ایرنا: بعدها هم آقای خلخالی را دیدید؟

صلواتی: بله. البته خلخالی همان موقع به من گفت من که بروم اینها بیشتر از من می کشند.

سالها بعد یکبار در قم به دیدنش رفتم. چون من با آقای منتظری دوست بودم و او هم ارادتی به ایشان داشت با اینکه حال نداشت و کسی را نمی پذیرفت تا گفتند صلواتی از اصفهان آمده با محبتی زیاد مرا به حضور پذیرفت. در حین همین ملاقات به من گفت: من در دل قاچاقچیان بیشتر رعب و وحشت ایجاد کردم و جلوی قاچاق مواد مخدر تا حدی گرفته شد ولی بعد از من این همه قاچاقچی را اعدام کردند و هیچ خبری نشد.

 

ایرنا: درباره حوادث بعد از انقلاب با او حرفی نزدید؟

صلواتی: نه. کلا بعد از ایام نمایندگی دو بار وی را دیدم . البته گاهی نماز دفتر آقای منتظری می آمد.

 

ایرنا: مطلب خصوصی از اعدام های اول به شما چیزی نگفت؟

صلواتی: نه. عمومی می گفت. از او پرسیدند از اعدام ها پشیمان نیستی؟ پاسخ داده بود پشیمانم که کم اعدام کردم.

او واقعا اعتقاد داشت که ساواکی ها و خائنین و فروشندگان مواد مخدر را اعدام کرده است.

 

ایرنا: شما نشریه ای به نام نوید اصفهان هم منتشر می کردید. که از سال ۶۶ راه اندازی شد و سال ۷۷ توقیف شد. . خط مشی اش چه بود و چرا توقیف شد؟

صلواتی: وقتی در مجلس بودم فرماندار و استاندار وقت اصفهان آمدند و گفتند همه شهرهای بزرگ نشریه دارند ولی در اصفهان نشریه قابلی وجود ندارد. شما تقاضا نشریه بکنید ما مجوز بدهیم.

گفتم: نمی توانم اداره کنم، اما با اصرار آنها من هم قبول کردم.

آن موقع نکویی فرماندار و داوودی شمسی استاندار بود. وقتی مجوز صادر شد، آنها عوض شده بودند.

مردد بودم که منتشر کنم یا نه. پیش آقای محمود دعایی مدیرمسوول روزنامه اطلاعات رفتم و با او مشورت کردم. دعایی با اصل کار موافق بود ولی خیلی شوخی می کرد و مثلا می گفت باید خیلی مواظب باشی! کافی است حروف چینت یک « د» را «ذ» بزند بعد خواهی دید چه اتفاقی در مملکت می افتد!

خدا خیرش دهد. ما با کمک ایشان چاپ این نشریه را شروع کردیم. تندترین مقالات را هم در آن می نوشتیم. انتقاد از آقای هاشمی و میرحسین موسوی و تقریبا همه. اطلاعیه های آقای منتظری و آذری قمی را چاپ کردیم.

تا اینکه پایمان را در کفش گروه موسوم به انصار حزب الله کردیم که چرا این ها مزاحم مردم می شوند و به جلسات مردم حمله می کنند.

آنها هم در نماز جمعه توماری سی چهل متری علیه ما امضا کردند. تومار را به دادگاه انقلاب اصفهان فرستادند و سرانجام دادگاه انقلاب تهران این نشریه را موقتا توقیف کرد.

البته تعطیل موقت بود و من می توانستم بعدا این نشریه را دوباره منتشر کنم.

البته دادگاه انقلاب هم به من گفت در توقیف نشریه شما ما کاره ای نبوده ایم و از اطلاعات خواسته اند که نشریه را توقیف کند.

بعدها دیگر حوصله اش را پیدا نکردم که آنرا دوباره منتشر کنم.

 

ایرنا: تیراژش چقدر بود؟

صلواتی: ۲ هزار تا. ولی وقتی مثلا پیام آقای منتظری را می زدیم یک دفعه یکی می آمد و می گفت من هزار تا می خواهم و ما هم می دادیم چاپخانه برایش چاپ می کرد.

 

مصاحبه: ناصر غضنفری

لینک کوتاه : https://mobin24.ir/?p=1337

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.