شدت هجمه و انتقاد به دولت در ماجرای سیل سراسری اکنون زوایای دیگری هم به خود گرفته است. اگر در روزهای نخست تنها رسانهای یک جریان بودند که نسبت به عملکرد دولت خرده میگرفتند، اکنون صاحبان تریبون برخی از نهادها هم وارد ماجرا شدهاند. در روزهای گذشته سعی شد تا درباره ماهیت این انتقادها بیشتر روشنگری شود؛ اینکه این نقدها تا چه حد با هدف بهبود صورت میگیرند و چه اندازه اهداف سیاسی و انتخاباتی دارند. در این میان یک نکته اما مورد توجه است؛ اینکه نقش دولت در ایجاد یا تشدید ناکارآمدی یا عدم مدیریت و حل بحران در کشور تا چه اندازه مهم است. سعید حجاریان در گفتوگو با «شرق» به ریشهیابی این نقدها پرداخته و البته به نقش دولت در مدیریت بحران سیل اخیر هم اشاره کرده است. به گفته حجاریان؛ «میتوان به دولت خرده گرفت، اما چنین حقی متعلق به کارشناسان فن است که خبرویت دارند، اما متأسفانه در این بلا، شاهد جنگ لفظی با دولت بودیم که نمک به زخم مردم پاشید». حجاریان درباره اینکه چرا بحرانها در کشور سیاسی میشوند هم بعد از توضیحاتی تأکید کرد: «میبینیم به جنگ اعتماد عمومی رفته و حتی هلالاحمر را ملکوک کردهاند. باید توجه کنیم بحران بیاعتمادی به بحران بیاعتباری ختم میشود تا به آنجا که مردم داور بیطرف خارجی را به گونههای وطنی ترجیح میدهند».
*در ماجرای سیل اخیر حجم زیادی از انتقادها به دولت از سوی جریانهای منتقد دولت صورت گرفت. به فرض وارد بودن تمام یا بخشی از این انتقادات، آیا انچه مطرح شد در قالب خیر عمومی و برای بهبود اوضاع است و یا آن که هدف دیگری را دنبال میکند؟
جریانهای نظامی بهویژه سپاه از همان روزهای ابتدایی همچون دولت وارد مناطق سیل زده شدند. مقصود آن است دولت و سپاه همزمان دست به گریبان سیل شدند؛ پس دولت نیز میتواند انتقادات خود را صریحا به سپاه وارد کند بهویژه درباره ساختوسازها غیرکارشناسی و تخریبهای انقلابی. این مسأله را بهطور مشخص در تأسیسات حمل و نقل از جمله خطوط راهآهن مشاهده کردیم که عملا راه عبور آب را مسدود کرده بود. البته به دولت نیز انتقاداتی وارد است. فیالمثل درباره مسیل کنار دروازه قرآن شیراز؛ شنیدم بهرغم آنکه زیر آن مسیل به قطر ۲ و نیم متر لولهگذاری شده بود اما کسی از گرفتگی و مسدود شدن لولهها خبر نداشته است. البته همینجا باید به نقش سپاه در رها کردن آب از رکنآباد به سمت دروازه قرآن اشاره داشت که خسارت را دوچندان کرد. از طرف دیگر باید توجه کنیم که در زمینه سدسازی، دورههای پنجاه ساله خشکسالی و ترسالی را لحاظ و محاسبه میکنند که در پیک طغیان، چند متر مکعب بر ثانیه آب وارد سد میشود و مطابق آن، پایین دست را برای عبور سیل و باز کردن دریچهها تعریض میکنند. اما طی سالهای کمآبی این عرض کمتر شده است و دولت بیتوجه بوده است. به هر حال میتوان به دولت خرده گرفت اما سپاه حق چنین کاری را ندارد؛ چنین حقی متعلق به کارشناسان فن است که خبرویت دارند اما متاسفانه در این بلا، شاهد جنگ لفظی سپاه با دولت بودیم، که نمک به زخم مردم پاشید.
*اساسا رودررو کردن دولت با سایرین در مواجهاتی از این دست تا چه اندازه قیاس درستی است؟ آن هم به لحاظ اختیارات و مسئولیتها؟
مسئولیت مدیریت بحران بر عهده دولت است و سایر نیروها اعم از مردمی و نظامی باید تابع این مدیریت باشند و تکروی را تعلیق کنند. حتی اگر حجم تخریب سیل به حدی بوده است که مدیریت بحران از پس آن بر نمیآمده است، مجوز تعرض دیگران صادر نمیشود و دولت باید افراد قویتری را جایگزین کند. حتی در این مواقع، سایر کشورها حاضر به کمک هستند و این کمکها نیز باید تابع ستاد بحران و فرماندهی واحد باشد تا اولویتبندی صورت بگیرد و امکانات بهدرستی توزیع شوند.
*شما قبلا در اینباره و درباره اختیارات رئیسجمهوری در کشور مطلب نوشتهاید. به نظر شما چه اندازه از سهم ناکارآمدی دولت، به عنوان نمونه در همین موضوع سیل اخیر که سیاسی هم نبود، به همین موضوع اختیارات بازمیگردد؟
دولت در زمینه سیل اختیار داشته اما همچون دوره جنگ، حجم کار زیاد بوده است. مثلا مهندس موسوی، در دولتاش، اختیار داشت اما حجم امور مربوط به جنگ بسیار بالا بود تا حدی که کابینه صورت جنگی به خود گرفت. ببینید! تعداد کشتههای این سیل در افغانستان زیاد بود اما تا این لحظه در ایران آمار کشتهها بالا نبوده است؛ هر چند جان یک شهروند هم محترم و عزیز است؛ پس میتوان کمی امیدوار بود. از این گذشته باید به زیرساختهای پیشگیری از سیل توجه کنیم؛ این زیرساختها بسیار هزینهبر هستند. بهعنوان نمونه سیستم اگو؛ اکنون تهران چنین سیستمی ندارد کوتعبدالله بهجای خود! به همین دلیل در کوتاه مدت، آب سیل و فاضلاب شهری مخلوط میشود و سلامتی و جان افراد را هدف میگیرد و وضعیت نابسامان میشود.
*اصالتا سهم دولتها در نظام جمهوری اسلامی در ایجاد ناکارآمدی چه اندازه است؟ و مثلا حضور برخی نهادها؛ چه نظامی و چه مالی و توازی آنها چه تاثیری بر میزان ناکارآمدی دولتها دارد؟
ناکارآمدی دولت، بر خلاف نهادهای نظامی و انتصابی آشکار است زیرا تحفظ چندانی وجود ندارد و همه کارهای دولت در معرض دید و داوری مردم است اما سایر نهادها فاقد شفافیت هستند. چنانکه در یک فقره دیدیم، پس از انتشار بودجه حوزههای علمیه قم، گفتند دولت به دشمن گرا داده است! بهنظر باید نهادهای نظامی را در جنگ ارزیابی کرد مثلا بهطور مشخص اعلام شود در سوریه و یمن و… چه گذشته است. البته در کنار انتقاد از بخشهای انتصابی و نظامی، نباید انتقاد به دولت را فراموش کنیم زیرا درون دولت همچون بخشهای انتصابی فساد و بیکفایتی وجود دارد.
*چرا هر بحرانی در کشور بلافاصله سویه سیاسی به خود میگیرد؟
سیاسیشدن بحرانها فقط به ایران محدود نیست. مثلا در بحث جلیقه زردها یا برگزیت سریعا موضوع سیاسی شد و دولت و حزب حاکم را هدف گرفت. در خاورمیانه و کشورهایی مانند افغانستان نیز اینگونه است و بحث درباره طالبان به سرعت سیاسی و جدلی شد. اما به نظر من، نگاهها باید معطوف به حل بحران باشد. سیاسی شدن، بحران را عمیق میکند. به همین جهت، برخی حوزههایی که ماهیتا غیرسیاسی هستند، باید به کارشناسان و داوران مرضیالطرفین سپرده شود. بهعنوان مثال، زمانی شایعه میشود، سوالهای کنکور فروخته شده است؛ در پی آن، عدهای بهراحتی به دانشگاه میروند و عدهای در اعتراض راهی وزارت علوم و سازمان سنجش میشوند. این قبیل موضوعات را میتوان سریعا سیاسی کرد و فساد را به تمام دولت نسبت داد و در مقابل میتوان موضوع را تفکیک و بر روی آن کار کارشناسی کرد که طبعاً راه دوم عقلانیتر و به صواب نزدیکتر است. اما در این شرایط اهمیت عنصر اعتماد عمومی مشخص میشود و ممکن است یک گفتار و نوشتار جریان را تغییر دهد و وضعیت را بسامان کند. اما میبینیم به جنگ اعتماد عمومی رفتهاند و حتی هلال احمر را ملکوک کردهاند. باید توجه کنیم، بحران بیاعتمادی به بحران بیاعتباری ختم میشود تا بدانجا که مردم داور بیطرف خارجی را به گونههای وطنی ترجیح میدهند.