✍️حسین یزدی
داستان بازار بورس آنگونه که بعضیها تصور میکنند دولت از آن برای کسری بودجه خود نوسانگیریکرده است، نیست.
هر سهم در زمان عرضه اولیه صد تومان قیمت دارد که بعد از مدتی نسبت به عرضه و تقاضا سهم شرکتهاقیمت گذاری میشوند.
داستان رشد انفجاری وضعیت بورس حاصل بازی کثیف افراد سفتهباز و یا نوسانگیر است.
این بازار در حالی که کیک ثروت در ایران به صورت چشمگیری در حال کوچک شدن بود شروع به رشدعجیب و غریبی کرد به نحوی که شاخص کل آن نزدیک به ۲۰۰ درصد رشد کرد.
نوسانگیران این بازی را با طرح یک داستان در کانالهای تلگرامی شروع کردند و برای دو بانک خصولتیکه هر سهم آنها به سی تومان رسیده بود این شبهه را ایجاد کردند که با توجه به داراییهایی که اینبانکها دارند و با توجه به افزایش قیمت ارز و زمین نمیتواند قیمت هر سهم آنها سی تومان باشد و بایدارزش آن بسیار بیشتر از این قیمتها باشد.
در حالی که وضعیت این دو بانک اینگونه بود که با توجه به حجم بدهیهای تلنبار شدهای که داشتندصاحبان سهام آنها نه تنها سهم آنها همان قیمت سی تومان هم نداشت بلکه در زیان سهیم شده بودند.
مردمی که این داستانها را شنیده بودند تصور میکردند سیگنالی را از بازار گرفتهاند که کسی از آن اطلاعندارد و شروع به خرید سهام کردند و همین مساله موجب شد که شاخص کل شروع به رشد کند و همزماندولت هم برای دور کردن مردم از بازارهای طلا و ارز به مردم مرتب توصیه میکرد که بهترین جا برایسرمایه گذاری بازار بورس است و بانک مرکزی هم در حالی که تورم در حال رشد بود و نباید سود بانکی راکاهش میداد اقدام به کاهش آن کرد که این مساله به طور اتوماتیک بر روی شاخص بورس و قیمت اجناستاثیر گذاشت و آنها را به شدت افزایش داد.
و سه پارامتر داستان سرایی نوسانگیران برای دامگذاری و تشویق مسئولان دولتی برای سرمایه گذاری دربازار بورس و کاهش سود بانکی موجب بالا رفتن یکباره شاخص کل و تحریک مردم برای سرمایهگذاری دراین بازار شد به نحوی که سیل افرادی عادی را به جای سرمایهگذاران حرفهای وارد این بازار کرد و آنقدرحجم ورودی سرمایه به بورس زیاد بود که حوادثی مثل شهادت سردار سلیمانی که ایران را در آستانه جنگقرار داده بود و پاندمیکی مثل کرونا هم نتوانست جلوی این رشد انفجاری را بگیرد.
و همزمان نوسانگیران این مساله را تبلیغ میکردند که شاخص اصلی بورس عدد ۸ میلیون واحد است وجهت بازار و حمایت دولت به آن سمت و سوئی خواهد رفت که شاخص کل به آن عدد خیالی برسد وهمچنین دولت نیز که میدید تمام بازارهای جهانی در اثر کرونا و تعطیلی کسب و کارها به خاطر اعمالقرنطینه و بسته شدن مرزها فلج شده و دچار سقوط شدهاند و این تنها بازار بورس ایران است که در حالرشد سریع هست از فرصت استفاده کرد و شروع به تبلیغ در خصوص رشد بازار بورس کرد تا به دنیا نشاندهد نه تنها تحریمها بر اقتصاد ایران تاثیری نگذاشته بلکه بازار سرمایه به شدت در حال رشد است وجنگ اقتصادی دولت ترامپ علیه ایران شکست خورده است و این مسائل موجب شد علارغم هشدارهایبسیار اقتصاددانان و اهالی سیاست، شاخص کل به رشد بادکنی خود ادامه دهد و تعداد بیشتری از مردمطمع کنند و وارد این بازار شوند.
همزمان نوسانگیران به مردم میگفتند که دولت با توجه به بحرانهای سیاسی و اقتصادی این اجازه رانخواهد داد تا بازار سقوط کند و از آن حمایت خواهد کرد چون موجب نا آرامی خواهد شد.
مردم هم در داستان موسسات مالی و بانکی که دیده بودند دولت مانع از ضرر و زیان سپرده گذاران آنهاشده بود و زیانها را پرداخت کرده بود تصور میکردند که میتوانند در بازار بورس دست به هر ریسکیبزنند و خیال میکردند که بالاخره اگر ضرر کنند دولت زیان آنها را خواهد پرداخت و همه این عوامل، اینپدیده ذهنی را برای مردم ایجاد کرده بود که آنها وارد یک بازاری میشوند که سود و حفظ ارزش پول آنانتضمین شده است.
سیل سرمایههای حقیقی در بازار بورس شاخصها را آنقدر افزایش داد که سرمایه گذاران حرفهای متوجهاین مساله شدند که قیمت سهامها بسیار بالاتر از ارزش سرمایه واقعی آنها شده است و در میان هلهلهشادی مردم از سودهای زیادی که کسب می کردند به یکباره سرمایههای خود را از این بازار خارج کردند ونوسانگیران هم که متوجه وضعیت شده بودند آنها نیز اقدام به این کار کردند و مردم که متوجه شدندبازار حالت منفی گرفته است اقدام به تشکیل صفهای فروش برای خروج از این مهلکه کردند و همینمساله موجب تشدید بحران وحشت در بازار شد.
دولت باید قبل از آنکه حباب بزرگی از قیمتها در بازار بورس به وجود میآمد، عملیات تنظیمگری را بهموقع را در آن به اجرا میگذاشت و سهام شرکتهای دولتی را با سرعت بیشتری وارد بورس میکرد تا اینعرضههای اولیه هم از بالا رفتن قیمتها و بزرگ شدن حباب ممانعت به عمل می آورد و هم در این وضعیتکسری بودجه به پول خوبی دست پیدا میکرد اما دولت به دلیل بروکراسی سنگینی که دارد نتوانست اینکار را به موقع انجام دهد و آنقدر این عرضهها دیر انجام شد که دیگر ترس وارد بازار سرمایه شده بود وسهامهای ETF اول و دوم را هم نتوانست به طور کامل به فروش برساند به طوری که تنها ۱۷ درصد دارادوم به فروش رفت و همچنین ETF سوم هم دیگر عرضه نشد و در واقع برنده این بازی نوسانگیران شدند ونه دولت که امروز همه تصور میکنند کسری بودجه خود را از این بازار جبران کرده و کنار کشیده است.
خطای دولت در این مدت با کاهش سود بانکی ضررهای زیادی را به مردم رساند و موجب شدید افزایشقیمت سهام و از همه فاجعه انگیزتر قیمت اجناس شد در حالیکه در همه دنیا با افزایش تورم، سود بانکیرا بانکهای مرکزی افزایش میدهند و سپس با ابزارهای موازی شروع به کاهش تورم میکنند.
خطای دیگر دولت که همچنان هم بر آن اصرار دارد تقویت پول ملی است و دولت به جای آنکه تمام توانخود را صرف رشد اقتصادی کند، گرفتار این مساله است که مانع از سقوط ارزش پول ملی شود در حالیکهدر جنگ اقتصادی چین و آمریکا، چین برای حفظ رشد اقتصادیش، ارزش پول ملی خود را کاهش داد.
دولت باید تمام توان خود را مصروف به رشد اقتصادی کند چون رشد اقتصادی موجب بزرگ شدن کیکثروت خواهد شد و بزرگی این کیک موجب خواهد شد سهم بیشتری از ثروت به مردم برسد و حفظ ارزشپول ملی هیچ کمکی به وضعیت معیشتی مردم نخواهد کرد.
دولت باید بداند که به هیچ وجه در اقتصاد و همچنین تصمیمات بانک مرکزی مداخله نکند و اجازه دهد کهبازارها روند طبیعی خود را طی کنند و تنها در جایی که ممکن است فاجعه شکست بازار به وجود آید باپیشبینی به موقع آن عملیات تنظیمگری را برای حفظ بازار و سرمایههای مردم به اجراء گذارد.