به گزارش پایگاه خبری مبین ۲۴ ، فیض الله عرب سرخی، فعال سیاسی اصلاح طلب مصاحبهای با روزنامه وقایع اتفاقیه در خصوص وضعیت اصلاح طلبان و آخرین مواضع آنها در خصوص شرایط روز انجام داده است که متن آن به شرح زیر است:
۶۰ ساله است. عمیقاً میتوان، باور به اصلاحات و اعتقاد به سید محمد خاتمی را در کلام و بیانش دید. «فیضالله عرب سرخی» از آن قسم اصلاحطلبانی است که این روزها از «اصلاح اصلاحات» سخن میگویند. او که معتقد است، معاند خارجی و مخالف داخلی، در تخریب اصلاحات و رهبر آن، دست در یککاسه دارند، بیپرده به پرسشهای صریح خبرنگار «وقایع اتفاقیه» پاسخ داد که در ادامه خواهید خواند:
*در ابتدا، نظر خود را دربارهی پیشنهادهای ۱۵گانهی آقای خاتمی بفرمایید… پیشنهادهایی که آنطور که انتظار میرفت، از آن استقبال نشد!
آقای خاتمی بهعنوان شخصیتی که در حاکمیت حضورداشته، با ساختارهای اجرایی کشور، محدودیتها و منابع آن آشناست، با ارتباطاتی که دارد، نیروهایی که با گرایشهای گوناگون به او مراجعه میکنند و مشاورینی که دارد، میتواند مطمئن باشد که این پیشنهادها، هم بخش مهمی از تقاضای جامعه را پوشش میدهد و هم در ظرفیتهای حاکمیت میگنجد که این پیشنهادها اجرایی شود. البته میتوان سخنان انقلابی و سوپر چپ گفت که یا اساساً در توانایی حاکمیت نباشد و یا با ملاحظاتی که حکومت دارد، تحت هیچ شرایطی اجرایی نباشد؛ اما آنچه آقای خاتمی مطرح کرد، متوسطی منطقی است که همهی این ملاحظات در آن لحاظ شده است. اگر یک نظرسنجی در خصوص این پیشنهادها صورت میگرفت، میدیدیم که انتظارات بخشهای مهم و بزرگی از جامعه است که اگر تأمین شود، میتواند منشأ رضایت جامعه باشد؛ اما در خصوص عدم استقبال باید گفت که جامعه به یک نوع از بیاعتمادی رسیده که حق هم دارد. آنهم به جهت اینکه حرفهای بسیاری زدهشده اما هیچیک اجرایی نشده است. ازاینجهت، جامعه از پیشنهادهای آقای خاتمی استقبال نکرد. چون جامعه فکر میکند که در حاکمیت، کسی به استقبال این طیف از مطالبات نمیرود؛ اما اگر حاکمیت در عمل واکنش مثبتی نشان دهد و به سمت تحقق این مطالبات حرکت کند، من باور دارم که جامعه هم همراهی خواهد کرد.
*اما واقعیت این است که مجری این راهکارها، حاکمیت است و اساساً به نظر میرسد که حاکمیت عزمی برای اجرای آنها ندارد. به این جهت که مواردی مثل اصلاح قانون اساسی، حذف نظارت استصوابی یا حتی رفع حصر، مطرحشده که میدانیم حاکمیت عزمی برای تغییر آنها ندارد. چرا فکر میکنید که این راهکارها عملی است؟
عملی بودن یک راهکار، غیر از عملی شدن آن است. ممکن است من کاری را در عین اینکه میتوانم انجام دهم، انجام ندهم. من گفتم که این راهکارها عملی است، نگفتم حاکمیت میخواهد یا اصراری دارد که به آن عمل کند. اصلاح قانون اساسی، پیشازاین یکبار اتفاق افتاده است. پس این عملی است. دوسوم مجلس اراده کنند یا رهبری تصمیم بگیرد، قانون اساسی اصلاح میشود. نظارت استصوابی میتواند حذف شود. همانطور که رهبری گفتند، نظارت استصوابی را مجلس چهارم تصویب کرده، پس حالا هم این مجلس میتواند آن را لغو کند؛ بنابراین آنچه آقای خاتمی میگوید کاملاً عملیاتی است.
*پس بهتر است ما دربارهی ارادهی حاکمیت برای انجام آن صحبت کنیم!
اتفاقاً نکتهی مهمی است. باید ببینیم که این عزم چگونه حاصل میشود. باید گفت، باید انتقاد کرد، افکار عمومی باید فشار بیاورد، رسانهها باید بنویسند و بنویسند، باید در فضای مجازی تکرار کنیم تا چنین عزمی در حاکمیت ایجاد شود. شدنی است اما با تلاش و عزم راسخ. این پیشنهادها از آن دست خواستههایی نیست که عجیبوغریب باشد و تحت هیچ شرایطی عملی نشود. خواستههایی است که هم مطالبهی آن در جامعه وجود دارد و هم در حاکمیت، امکان تحقق دارد. آقای خاتمی گفت همه برای تحقق این پیشنهادها تلاش کنیم و ما هم باید تلاش کنیم. نه به این جهت که آقای خاتمی گفته است، چون مطالبهی جامعه است. آقای خاتمی هم بخشی از تقاضاهای مردم را که امکان تحقق داشته، مطرح کرده است؛ اما مردم بهحق و به دلیل مشکلاتی که گرفتارش هستند، دچار بیاعتمادی شدهاند. اگر مردم بیاعتماد نبودند، قطعاً استقبال پرشوری از این پیشنهادها صورت میگرفت.
*چرا این پیشنهادها، تماماً معطوف به داخل بود و سیاست خارجی و اقتصاد را شامل نمیشد؟
یک باور که همهی ما داریم این است که اصل مشکلات ما، داخلی است. اگر نتوانیم مشکلات داخلی را برطرف کنیم، نمیتوانیم مشکلات خارجی را حل کنیم. ایران متحد میتواند در مذاکره با امریکا چانهزنی کند. اگر ایران در وضعیت متشتتی باشد، راه بهجایی نخواهد برد. محور بحثهای آقای خاتمی اینهاست. آقای خاتمی بحثی در خصوص پایان افراطیگری داشت که تنها داخل را شامل نمیشد. یا مثلاً وقتی از شنیدن صدای مردم حرف میزنیم، مگر مردم فقط به سیاستهای داخلی اعتراض دارند؟ اگر به پیشنهادهای ۱۵گانه عمل شود، مسائل خارجی بهصورت طبیعی و منطقی حل خواهد شد. چون آقای خاتمی نمیخواهد به حکومت بگوید در رابطه با امریکا چنین یا چنان کاری کن. میگوید اگر ما رابطهی خود با مردم را تنظیم کنیم، بحثهای سیاست خارجی بهطور طبیعی حل میشود. بعضی میگویند چرا در این پیشنهادها، به مسائل اقتصادی کمتوجهی شده است. محورهای اصلی سخنان آقای خاتمی، مسائل دیگر را در دل خود دارد. منتهی با محوریت انسجام داخلی و مطالبات مردم. وقتی از نظارت استصوابی صحبت میکنیم، یعنی به مردم توجه میکنیم، نه شورای نگهبان. تقاضاهای مردم لزوماً چنین عناوینی ندارد اما در همین مسیر قرار دارد.
*شما از بیاعتمادی مردم صحبت میکنید. اشارهی من به بیاعتمادی جامعه، بعد از سه دوره انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ است که اصلاحطلبان با آن مواجه هستند. در چند ماه اخیر هم اتفاقاتی افتاد که اعتقاد عمیق مردم به آقای خاتمی را تحت تأثیر قرار داد. موضوع دفتر آقای خاتمی که با هشتگ «کاخ خاتمی» مطرح شد یا موضعگیری ایشان در خصوص مذاکرهی مستقیم با امریکا، عملاً آقای خاتمی را در مقابل مردم قرار داد. فکر میکنید خطر بیاعتمادی جامعه نسبت به آقای خاتمی و طیف اصلاحطلبان تا چه حد جدی است؟
نظر مردم، هرزمانی و فارغ از اینکه چه چیزی باشد، مهم است. مردم صاحبان رأی و درنتیجه صاحبان کشور هستند. اگر جریانی بخواهد کاری انجام دهد، یکی از شرایط آن، داشتن پایگاه مردمی است. کشور متعلق به مردم است و مردم با رأی خود، کسانی را برای ادارهی کشور انتخاب میکنند. پس نظر مردم در هر شرایطی مهم است. اینکه این نظر، درست است یا اشتباه، بازهم حق مردم است. مردم میتوانند اشتباه کنند. ما فقط میتوانیم کمک کنیم که مردم تصمیمات بهتری اتخاذ کنند؛ بنابراین باید این معنا را بپذیریم. آقای خاتمی هم به دنبال کمک است و در پی یافتن پست و مقام نیست. اعتبار و منزلت آقای خاتمی، متعلق به شخصیت و عملکرد خودش است و نه جایگاهش در نظام. راجع به دفتر آقای خاتمی هم مطلبی را به شما بگویم. ایشان بهعنوان رئیسجمهور سابق، بر اساس قانون، حقوقی دارد. حق دارد دفتری و چند کارمند داشته باشد. این دفتر متعلق به بنیاد مستضعفان و در اجارهی دفتر نشر آثار امام است. آنها هم به اعتبار قانون، این دفتر را به آقای خاتمی دادند و کارمندان دولت هم آنجا مشغول هستند. اینها رانت آقای خاتمی نیست. آقای خاتمی خانهی آنچنانی دارد یا حقوق نجومی میگیرد؟ رئیسجمهور اسبق در همین حد و به جهت شانی که دارد و رفتوآمدهایش، دفتری دارد. آقای خاتمی اصراری بر این محل ندارد. حالا اینکه ایشان را با کسانی که با رانت، ملک و وام و امکانات گرفتند، مقایسه کنیم، منصفانه نیست. آقای خاتمی اساساً این چیزها را بلد نیست. اگر خانهای ساخته، برادرش خواسته و برایش ساخته است. زندگی آقای خاتمی بسیار ساده است. این سادگی هم برای امروز نیست. من از سال ۶۱ با آقای خاتمی همکار بودم. ۱۰ سال با ایشان در وزارت ارشاد بودم، پنج سال در کتابخانهی ملی و هشت سال هم در دولت بودم. با ایشان رفتوآمد خانوادگی دارم. صدر و ذیل داراییهای آقای خاتمی را فهرست کنیم، کسی باور نمیکند. خصوصاً که برخی با فهرستهای کذب مردم را بیاعتماد کردهاند. از طرفی هم سعی نکرده خود را سادهزیست نشان دهد. خیلی خوشتیپ و مرتب لباس میپوشد. من بااطلاع به شما میگویم که آقای خاتمی زندگی خیلی سادهای دارد. وقتی آقای خاتمی ده سال در وزارت ارشاد، وزیر بود و چهار نفر محافظ از سپاه داشت، گفته بود که علاوه بر چهار غذایی که برای محافظان میآورند، یکی اضافه بیاورند. همان غذای محافظان را میخورد. وزیر بود و اگر میگفت از فلان رستوران برایش غذا بیاورند، کسی نمیگفت چرا! چون وزیر بود؛ اما گفته بود غذای محافظان را میخورم. نکتهی دیگری را هم من بااطلاع به شما بگویم: محبوبیت آقای خاتمی در جامعه، خیلیها را آزار داده است. از سلطنتطلبان و مجاهدین بگیرید تا مخالفین داخلیاش. همه همت کردند تا آقای خاتمی را تخریب کنند. البته این به معنای بدون خطا بودن ایشان نیست. ایشان هم انسان و هر انسانی ممکن است در مقطعی اشتباهی مرتکب شود.
*انتخابات مجلس یازدهم در پیش است. در وضعیت کنونی کشور و با توجه به بیاعتمادی و شکاف عمیقی که بین اصلاحطلبان و مردم ایجادشده، برنامهی جبههی اصلاحات برای این انتخابات چیست؟ امروز مردم توقعی که از مجلس دهم و عملکرد اصلاحطلبان داشتند، برآورده شده نمیبینند و این احتمال بسیار بالاست که شاهد مجلسی شبیه به مجلس هفتم باشیم!
قبل از پاسخ به این سؤال، اجازه دهید تعریضی به مقدمهی سؤال شما بزنم که مردم اعتماد خود را به اصلاحطلبان ازدستدادهاند. عملکرد اصلاحطلبان حتماً قابل نقد است؛ اما اصلاحطلبان مهمترین مانع در برابر جریان برانداز در کشور هستند؛ بنابراین بخشی از تخریب اصلاحطلبان، محصول جریان برانداز خارج از کشور است. آنها با اصولگرایان کاری ندارند و فقط به اصلاحطلبان فحش میدهند. مجاهدین خلق، جریانی است که راهی جز کشتن و ترور بلد نیست، آنهم قبل از رسیدن به حکومت! در نشریهی مجاهد، انجام ۵۱ هزار مورد ترور را پذیرفتهاند؛ اما در عالم واقع، ۱۷ هزار نفر را ترور کردهاند. جریانی که یک ترور را سه ترور اعلام میکند، اصلاحطلبان را مانع خود میبیند. چون فکر میکنند که اگر اصلاحطلبان یا به عبارت بهتر، اصلاحطلبی وجود نداشته باشد، اصولگرایان به دلیل ضعف پایگاه مردمی و عملکردشان، رقیبی است که راحتتر میتوانند با آن کشتی بگیرند. در اصل آنها جریان اصلاحات را سوپاپ نظام میدانند. برای همین از خاتمی متنفرند اما کاری با امثال احمدینژادیها ندارند. عین همین وضعیت را سلطنتطلبان دارند. آنها سالها حکومت را تجربه کردهاند. انقلاب اسلامی، چه به اهداف خود رسیده و چه نرسیده باشد، حرکتی کاملاً مردمی علیه سلطنت شاه بود. ممکن است جمهوری اسلامی بد یا خوب عمل کند. این بحث دیگری است؛ بنابراین تکلیف آنها هم مشخص است. در داخل، رقبای اصلاحطلبان از این وضعیت خیلی خوب استفاده کردهاند؛ یعنی اگر شما عملکرد جریان افراطی جناح مقابل را بررسی کنید، میبینید که آنها، بسیاری از تبلیغاتی که علیه اصلاحطلبان صورت گرفته را در داخل ترویج کردهاند. چون آنها هم برای خود سهم قائلاند. با چنین وضعیتی، اصلاحطلبان باید خود را بازسازی کنند. اصلاحطلبان متکی به رأی مردم هستند. باید اشتباهات، محدودیتها و انتظارات خود را به مردم بگویند. اصلاحطلبان جز توضیح دادن به مردم و نقد درونی یا همان اصلاح اصلاحات مبتنی بر نظرات مردم، راه دیگری ندارند. مردم هم یا میپذیرند یا نمیپذیرند؛ اما اگر نپذیرفتند، بازندهی این ماجرا، کشور، مردم و البته، اصلاحطلبان هستند. اگر توانستند با این توضیحات و اصلاحات مردم را قانع کنند، میتوانیم امیدوار باشیم که مخاطرات کمتر باشد. تخریب همیشه کار سادهتری است. به همین دلیل، انقلاب اسلامی در تخریب نظام شاه، صد درصد موفق بود. وقتی به مشکل خورد که بحث ساختن کشور مطرح شد. مجاهدین و سلطنتطلبان و جریانهای برانداز خارجی هم چون فقط قصد تخریب داشتند و ابزار آنهم مهیا بود، اندکی در تخریب اصلاحطلبان موفق بودند؛ اما درنهایت چیزی گیرشان نخواهد آمد.
*به نظر نمیرسد که آنها به دنبال کسب اعتبار باشند. هدف آنها بیاعتبار ساختن اصلاحطلبان است!
اتفاقاً آنها به دنبال حکومت هستند. پس کسب اعتبار برایشان بسیار مهم است. اگر اصلاحطلبان را میزنند، چون حکومت را میخواهند. بله! آنها در دستیابی به حکومت توفیقی نخواهند یافت؛ اما اینکه راست یا دروغ، مسائلی را علیه ایران در جامعهی جهانی مطرح کنند، برای مدتی افکار عمومی را به خود مشغول میکند. همانطور که پیشازاین همچنین کاریهایی کردهاند. من معتقدم که اصلاحطلبان با تلاش بیشتر و توضیح به مردم، خواهند توانست که اعتماد ازدسترفته را جبران کنند.
*واقعیت این است که ضدانقلاب در این مبارزه با اصلاحطلبان، پیروز قضیه بودهاند و مردم اعتماد خود به اصلاحطلبان را ازدستدادهاند. این در حالی است که در انتخابات ۹۴ مردم یک رکورد ثبت کردند؛ اما فراکسیون امید در مجلس دهم چه کرد؟ رئیس این فراکسیون، شخص آقای عارف با انتقادات جدی مواجه است. بدیهی است که مردم از عملکرد اصلاحطلبان راضی نباشند. ما در مجلس دهم از اصلاحطلبان چه دیدیم که به مردم بگوییم اگر اصلاحطلبان در مجلس یازدهم پیروز نشوند، اوضاع کشور به گونهی دیگری رقم خواهد خورد؟
در بحث اینکه مردم خیلی خوب اصلاحطلبان را همراهی کردند، هیچ حرفی نیست؛ اما در مورد مجلس باید مواردی را در نظر گرفت. اگر مجلس بتواند، هر چیزی را تصویب کنند، ممکن است درنهایت تائید نشود. مجلس را بیشتر از طریق اقدامات منفی میتوان بررسی کرد تا اقدامات مثبت. در اقدامات مثبت، دست مجلس باز نیست. اگر مجلس اقدامات مثبت انجام ندهد، نمیتوان آن را بهپای مجلس نوشت. ما گفتیم که نمیتوانیم یک مجلس اصلاحطلب داشته باشیم. چون نظارت استصوابی وجود دارد و تمامی افراد شناختهشده و توانمند ما رد صلاحیت خواهند شد؛ بنابراین تلاش شد تا مجلسی بهتر از مجلس نهم داشته باشیم. اگر رقابتی بین یک اصولگرای معتدل و یک پایداریچی رخ داد، ما از اصولگرای معتدل حمایت کردیم. در لیست امید، اصولگرای معتدل هم گذاشته شد. ما اشتباه نکردیم که اصولگرایان معتدل را به لیست راه دادیم. جامعه هم نشان داد با این تصمیم موافق است و از آن حمایت کرد. امروز هم معتقدم که مجلس دهم آنطور که انتظار میرفت، عملنکرده است؛ اما ندیدیم که اقدامات منفی در مجلس دهم صورت گرفته باشد. این در حالی است که تبلیغات بسیاری علیه مجلس دهم وجود دارد. چندی پیش شایعهای پیچید که رأی مجلس به ادامهی حصر، پنجاهپنجاه است. این خلاف واقع است. مجلس از وزیری راجع به حصر سؤال کرد. وزیر توضیح داد که من چنین اقداماتی کردم و بیش از این در اختیاراتم نبوده است. در پایان جلسه، مجلس بهصورت پنجاهپنجاه از پاسخهای وزیر قانع شده است. نه اینکه مجلس راجع به رفع حصر رأیگیری کرده باشد. این موارد نه تنها منصفانه نیست بلکه دروغ است و تخریب دقیقاً یعنی همین شایعات کذب. من معتقد نیستم که مجلس دهم اقدامات مخربی انجام داده است. سه وزیر به مجلس نهم معرفی شدند که رأی نیاوردند؛ اما همین سه وزیر به مجلس دهم معرفی شدند و رأی اعتماد گرفتند. اینیک مثال است. ممکن است برخی بگویند مجلس میتوانست مواردی بهصورت سمبلیک انجام دهد و شورای نگهبان رد کند. من میپذیرم که این انتقاد به مجلس وارد است؛ اما اینکه جریان پایداری در مجلس ضعیف است، به این دلیل است که ما از اصولگرایان معتدل حمایت کردیم. ما در قم از علی لاریجانی حمایت کردیم تا در مقابل یک پایداری چی پیروز شود. فکر کردیم که لاریجانی بهتر از رسایی است. لیست امید را فقط اصلاحطلبان تشکیل نمیدهند. اصولگرایان معتدل هم هستند. واقعیت این است که از میان اصلاحطلبان هم، همهی آنها نیروهایی قوی نیستند؛ بنابراین ما فقط جا را برای افراطیها تنگ کردیم. قطعاً مجلس ضعفهای بسیاری دارد؛ اما آیا ما در میان لیست تهران که تماماً به مجلس راه پیدا کردند و در دیگر شهرها چنین اتفاقی رخ نداد، بهتر از آقای عارف داریم؟
* آقای عارف گزینهی ریاست جمهوری بودهاند و توقع از ایشان بسیار بالاتر از عملکرد کنونی است!
بههرحال آقای عارفی که اصلاحطلب است و باسابقه، تواناییها و ضعفهایی دارد. ما میتوانیم از او انتقاد کنیم و راهکار ارائه دهیم تا تقویت شود.
*بنابراین صحبتها، تلاشهای اصلاحطلبان برای مجلس یازدهم به چه صورت خواهد بود؟
توضیح به مردم و اصلاح اصلاحات. همین صحبتهایی که ما امروز باهم داشتیم و من حس کردم که شاید شما صحبتهای من را پذیرفتید، با مردم هم باید همینطور صحبت کرد.
*اما اصلاحطلبان با مردم حرف نمیزنند!
بسیار خوب! حرف میزنیم و باید حرف بزنیم. از الآن تا انتخابات مجلس باید همین کار را کرد. شخص من را که به مجلس راه نمیدهند اما میخواهیم به جامعه بگوییم که اصلاحطلبان بهتر از طرف مقابل هستند. تلاش ما این است. اکثریت اصلاحطلبانی که اعتبار اصلاحطلبی هستند، نه دنبال راه یافتن به مجلس هستند و نه آنها را به مجلس راه میدهند! فقط میخواهند به مردم کمک کنند که در میان گزینههای موجود، گزینهی بهتر را انتخاب کنند. ضمن اینکه حواستان باشد ما رسانهای قوی نداریم و رقبای داخل و خارج ما رسانههای بسیار دارند. مثلاً رسانه ملی که باید هم اصلاحطلب در آن با مردم حرف بزند و هم اصولگرا، عملکردش مشخص است. پس حرف زدن با مردم آنقدرها هم ساده نیست. ما مصاحبه میکنیم و سخنرانیهایی که دعوت میشویم، میرویم. نگاهی به همین چند رسانه کوچک بیندازید، مصداق سخنان من را فراوان میبینید.
*به آقای خاتمی پیشنهاد دادهاید که مستقیم با مردم صحبت کنند؟ چون دیدارهای مردمی آقای خاتمی در چند مدت اخیر کم شده است. ضمن اینکه ایشان از فضای مجازی و پتانسیل آن، آنطور که بایسته است، استفاده نمیکنند. گاهی احساس میکنیم که آقای خاتمی خستهاند و امید خود را ازدستدادهاند!
آقای خاتمی ۷۵ ساله است و البته بسیار امیدوار! اما باید بپذیریم که میزان تحرکات او، باید به میزان یک انسان ۷۵ ساله باشد، نه مثل جوانی ۳۰ ساله!
*اما مرحوم هاشمی با بیش از ۸۰ سال سن، فعالتر از آقای خاتمی بودند!
تفاوت روحیات وجود دارد اما من معتقدم که آقای خاتمی هیچوقت عقب نکشیده است. میتوانست خیلی راحت عقب بکشد و یا معامله کند اما هرگز این کار را نکرد و در مقابل این قبیل پیشنهادها هم شدیداً عصبانی شده و واکنش نشان داده است. گاهی فکر میکنند که شاید کمتر صحبت کنند، بهتر باشد. چنین ملاحظاتی در رفتارهای آقای خاتمی وجود دارد؛ اما هیچوقت کمحرف نزده است.
*اما این صحبتها بهخوبی به جامعه منعکس نشده است. انتقاد به تیم رسانهای آقای خاتمی است که باوجود حصر رسانهای که وجود دارد، از فضای مجازی برای انتقال سخنان ایشان به جامعه استفاده نمیکنند.
رسانههای رسمی حق ندارند دربارهی آقای خاتمی بنویسند. فضای مجازی هم محدود است؛ اما خبرهای آقای خاتمی در فضای مجازی خوب دیده میشود. هرچند میپذیرم که شاید بتوان کمک کرد تا این اتفاق به نحو بهتری رخ دهد.
*پس به آقای خاتمی پیشنهاد میکنید که بهصورت مستقیم با مردم صحبت کنند؟
تیم مشاوران آقای خاتمی، هرگاه لازم دیدند که صحبتی یا اقدامی از سوی آقای خاتمی مطرح شود، در جلسات مطرح کردند و پسازاینکه در مورد آن بحث شد، تصمیمگیری میشود. آقای خاتمی همچنان در تصمیمگیریها بهصورت جمعی حرکت میکند. شما هم اگر حرف یا پیشنهادی برای آقای خاتمی دارید، در رسانه مطرح کنید. مطمئن باشید که آقای خاتمی میبینند و با مشاوران خود مطرح میکند و به آن فکر میکند. اصلاً من معتقدم رمز ماندگاری آقای خاتمی در جامعه، همین بوده که همواره صدای مردم را شنیده است.