👈🏻مصاحبه توماس ال. فریدمن با جورج فراست کنان/ترجمه علی عباسی
۲ مه ۱۹۹۸ – مجله نیویورک تایمز
صدایش اکنون کمی نحیف است، اما ذهن او، حتی در سن ۹۴ سالگی، مثل همیشه تیز و هشیار است. بنابراین هنگامی که من تلفنی با جورج کنان تماس گرفتم تا واکنش و نظر او را در مورد مصوبه مجلس سنا در مورد گسترش ناتو دریافت کنم، عجیب نبود که متوجه شدم مردی که معمار مهار موفقیت آمیز آمریکا در مقابل اتحاد جماهیر شوروی و یکی از دولتمردان بزرگ آمریکایی در قرن بیستم بود. آماده پاسخ به سوالات بود.
آقای کنان از خانه خود در پرینستون عنوان کرد: “من فکر می کنم گسترش ناتو آغاز یک جنگ سرد جدید است.” من فکر میکنم روسها به تدریج واکنش منفی نشان خواهند داد و این مسئله بر سیاستهای آنها تأثیر خواهد گذاشت. به نظر من این یک اشتباه تاسف بار است. هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشت. این گسترش باعث می شود که بنیانگذاران این کشور در گورهای خود بلرزند. ما برای محافظت از یک سری کشورها تعهد داده ایم، اگرچه نه منابع و نه قصد انجام این کار را به هیچ وجه نداریم. [گسترش ناتو] صرفاً اقدامی بی خیال از سوی سنا بود که هیچ درک واقعی نسبت به امور خارجی ندارد.»
آقای کنان که در ایجاد ناتو حضور داشت و مقاله ناشناس او در سال ۱۹۴۷ در ژورنال فارین افرز با امضای “X”، افزود: “آنچه مرا آزار می دهد این است که کل بحث سنا چقدر سطحی و بد بود.” سیاست مهار جنگ سرد را آمریکا برای ۴۰ سال تعریف کرد. من به ویژه از گفتن این مسئله که روسیه به عنوان کشوری که در حال مرگ است در حالی که قصد حمله به اروپای غربی را دارد، آزارم داد. اختلافات ما با رژیم کمونیستی شوروی در زمان جنگ سرد بود. و اکنون ما به همان مردمی پشت می کنیم که بزرگترین انقلاب بدون خونریزی تاریخ را برای برکناری رژیم شوروی به راه انداختند.
آقای کنان که در سال ۱۹۲۶ به وزارت امور خارجه ملحق شد و سفیر ایالات متحده در مسکو در سال ۱۹۵۲ بود، گفت: “و دموکراسی روسیه به همان اندازه پیشرفته است، اگر نه بیشتر، به اندازه هر یک از این کشورها که ما برای دفاع از آن ها مقابل روسیه تعهد داده ایم. “این نشان می دهد که درک بسیار کمی از تاریخ روسیه و تاریخ شوروی وجود دارد. البته واکنش بدی از سوی روسیه به دنبال خواهد داشت، و سپس [توسعهدهندگان ناتو] خواهند گفت که ما همیشه به شما گفتهایم که روسها اینطور هستند — اما این اشتباه است.»
مایهی متعجب است که مورخان در آینده چه خواهند گفت. اگر خوش شانس باشیم، خواهند گفت که گسترش ناتو به لهستان، مجارستان و جمهوری چک به سادگی اهمیتی نداشت، زیرا خلائی که قرار بود پر شود قبلاً پر شده بود، فقط تیم کلینتون نتوانست آن را ببیند. آنها خواهند گفت که نیروهای جهانیسازی که اروپا را یکپارچه میکنند، همراه با توافقنامههای جدید کنترل تسلیحات، چنان قدرتمند بودند که روسیه، علیرغم گسترش ناتو، با دموکراسیسازی و غربیسازی پیش رفت و به تدریج به اروپای کاملاً یکپارچه کشیده شد. اگر ما بدشانس باشیم، همانطور که آقای کنان پیشبینی میکند، خواهند گفت که گسترش ناتو شرایطی را ایجاد میکند که در آن ناتو اکنون باید یا تا مرز روسیه گسترش یابد، جنگ سرد جدیدی را آغاز کند، یا پس از این سه کشور جدید، توسعه را متوقف کند. و یک خط تقسیم جدید از طریق اروپا ایجاد کند.
اما یک چیز وجود دارد که مورخان آینده مطمئناً به آن اشاره خواهند کرد و آن فقر مطلق تحلیل است که مشخصه سیاست خارجی ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۹۰ بود. آنها متذکر خواهند شد که یکی از رویدادهای مهم این قرن بین سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۲ رخ داد – فروپاشی امپراتوری شوروی، که توانایی، نیات و ایدئولوژی امپراتوری را داشت که واقعاً بتواند کل جهان آزاد را تهدید کند. به لطف عزم غرب و شجاعت دموکراتهای روسیه، آن امپراتوری شوروی بدون گلوله فروپاشید، روسیه دموکراتیک ایجاد و جمهوریهای شوروی سابق را آزاد شدند و منجربه توافقهای بیسابقهای برای کنترل تسلیحات با ایالات متحده شد.
و پاسخ آمریکا چه بود؟ گسترش اتحاد ناتو در جنگ سرد علیه روسیه و نزدیکتر کردن آن به مرزهای روسیه بود.
بله، به فرزندان خود و فرزندان فرزندانتان بگویید که در عصر بیل کلینتون و ویلیام کوهن، عصر مادلین آلبرایت و سندی برگر، عصر ترنت لات و جو لیبرمن زندگی می کردید و شما نیز در این آفرینش حضور داشتید.
ما در عصر آدمهای ابله هستیم. تنها خبر خوب این است که ما در یک بخش به اینجا رسیدیم زیرا عصر دیگری وجود داشت — یکی از دولتمردان بزرگ که هم تحلیل و هم شجاعت داشت.