✍️محمد پارسی – فعال سیاسی
از اقلیم کردستان تا سوریه، از قطر تا لیبی، قره باغ و یونان و قبرس، همه این موارد، نمونه هایی از سیاست تنش زا بر اساس رئالیسم تهاجمی دولت ترکیه به رهبری رجب طیب اردوغان در سالها و ماه های اخیر می باشد.
در پی شعلهور شدن مجدد مناقاشات جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه ناگورنو قرهباغ، ترکیه با صدایی رسا حمایت خود از باکو را اعلام کرد
آنکارا سالها است که از باکو حمایت میکند، اما عمق دخالت فعلی فرصتی جدید در اختیار دولت میگذارد تا با فرار از مشکلات اقتصادی، احساسات ناسیونالیستی را نیز در داخل تشدید کند.
ترکیه اخیرا در سوریه و لیبی مداخله کرده است، عملیاتش در عراق علیه حزب کارگران کردستان (پکک) ادامه دارد و در مدیترانه شرقی نیز بر سر قلمرو دریایی شاخ و شانه کشیده است. حالا هم دارد به جمهوری آذربایجان و مداخله در قفقاز می اندیشد.
مطمئناً محاسبات سیاسی داخلی یکی از عوامل اصلی در حمایت بیشائبه فزاینده ترکیه از جمهوری آذربایجان است.
دولت اردوغان در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ تلاش کرد تا با ارمنستان به “مصالحه” برسد، اما این ابتکار به خاطر اختلاف بر سر منطقه ناگورنو قرهباغ با شکست روبهرو شد.
موضع آنکارا از آن زمان به بعد به مرور تندتر شده است، مخصوصاً که وضعیت رأی اردوغان از سال ۲۰۱۵ به بعد چندان مساعد نبوده است و دوست دارد حمایت مردمی خود را تحکیم ببخشد.
حزب عدالت و توسعه در سالهای اخیر در اتحادی نزدیک با حزب حرکت ملی ترکیه مسیری ناسیونالیستی اتخاذ کرده است که در پی شکست مذاکرات صلح با پکک در سال ۲۰۱۵ به سرکوب جنبش سیاسی کردها منجر شد.
افزایش ماجراجویی بینالمللی و شعارهای تهاجمی با چالشهاش بزرگ اقتصادی برای ترکیه و گزارشهایی مبنی بر وضعیت بد حزب اردوغان در نظرسنجیها همزمان شده است.
با مشاهده سیاست های تنش زا و مداخله جویانه آنکارا در پس ایجاد این منازعات، در ابتدا و ناخودآگاه دوران اقتدار امپراطوری عثمانی به ذهن متبادر می گردد، اما واقعاً اردوغان به دنبال احیای کمالیسم و پی ریزی نئوعثمانیسم است؟!
در ظاهر اقتدار تحت مفهوم نئوعثمانیسم و اعتقاد به لزوم کنشگری یا تمایل به نزدیکی شرایط ترکیه در دوره عثمانی مدنظر اردوغان است، لذا در پارادایم نئوعثمانیسم، آنکارا به دنبال قدرت نرم بیشتری، اعم از نفوذ سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی در قلمروهای پیشین امپراطوری عثمانی از جمله خاورمیانه، شبهه جزیره بالکان، شمال آفریقا و شرق مدیترانه و دیگر مناطقی است که ترکیه در آنها منافع ملی و استراتژیک دارد، که سبب میشود رئیسجمهور اردوغان سیاست های توجیه ناپذیر، ستیزه جویانه و توسعه طلبانه این چنینی را دنبال نماید.
اما بُعد دیگر ماجرا چیز دیگری است، بنظر می رسد این سلسله از تنش زایی ها پیاپی، نوعی فرافکنی و فرار اردوغان از پاسخگویی در برابر بحران های حاد سیاسی و اقتصادی داخلی است که در ذیل سایه شعارهای نئوعثمانیسم آن را پنهان می دارد، روشی نخ نما و پوپولیستی برای دور کردن اذهان عمومی از مناقشات اصلی و داخلی که از اصول اولیه فاشیست می باشد.
تمرکز قدرت برای حفظ حکومت و جلوگیری از به قدرت رسیدن سایر بخشهای اجتماع در جامعه، تعریف کلاسیک فاشیست می باشد که اردوغان به خوبی آن را در ترکیه پیاده کرده است.
اندیشه نئوعثمانیسم واقعی ترکیه بر احیای “ترکیه بزرگ” تمرکز دارد که یک مدل کلاسیک و تمدنی از میراث عثمانی با محوریت قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی را تجدید می کند.
پس از به قدرت رسیدن حزب ‘اعتدال و توسعه’ در سال ٢٠٠٢، سیاست خارجی ترکیه بر اساس آنچه “احمد داوود اوغلو” وزیر امور خارجه وقت “عمق استراتژیک” نامید و آن را تئوریزه کرد، شکل گرفت.
به موجب این دکترین، ترکیه قدرت بزرگی است که مناسبات تاریخی، اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک خود را با همسایگانش در خاورمیانه، شمال آفریقا، اوراسیا و بالکان به فراموشی سپرده است و میبایست آن را احیا نماید.
البته این مناسبات که ریشه در دوران امپراتوری عثمانی دارد، با مناسباتی که “نجم الدین اربکان” رهبر اسلامگرای حزب “رفاه” از آن دفاع می کند متفاوت است، اربکان خواستار تشکیل یک ائتلاف اسلامی با کشورهای مسلمان مانند ایران، لیبی، اندونزی و مالزی به عنوان جایگزینی برای اتحاد با غرب شده بود. اما رهبران حزب عدالت و توسعه خواستار دسترسی به مناطق فوق به عنوان مکمل ارتباط با غرب و نه جایگزینی آن می باشند.
با وجود همه این رفتارهای تهاجمی و سیاست های تنش زا، اردوغان همچنان با مشکلات عدیده ای در سیاست هایش در داخل کشور مواجه است.
ترکیه سعی می کند با درآمد ۵٠میلیارد دلاری که ۴٢ میلیون توریست برایش به ارمغان می آورد و همچنین حضور نظامی در سوریه، لیبی، قطر و آسیای مرکزی و قفقاز برنامه هایش را به پیش ببرد، اردوغان در تلاش است با دخالت در جنگ آذربایجان و ارمنستان و پیاده کردن مدل قبرس در نخجوان و دخالت در مناطق دیگر، ضعف های داخلی اش را پنهان و جبران کند و با ادامه سرکوب احزاب، فعالان سیاسی مخالف و روزنامه نگاران، رقبا را از گردونه خارج نماید و روز به روز بیشتر به نمادی از حاکمیت پوپولیستی در منطقه تبدیل گردد.