رضا نصری
در روابط بینالملل اصطلاح «دتانت» (Détente) به روند و وضعیت کاهش یا تعلیق تنش میان دو یا چند کشور اشاره دارد. دوره دتانت میتواند بر اثر انعقاد یک معاهده تحقق یابد یا به واسطه ایجاد سازوکارهای تنشزدایی (De-escalation) -مانند کانالهای گفتوگو- شکل بگیرد.
برای مثال، در دهه ۱۹۶۰ -در اوج رقابتهای ایدئولوژیک، نظامی و راهبردی جنگ سرد- دورهای «دتانت» در روابط میان آمریکا و شوروی ایجاد شد تا این دو ابرقدرت به تقابل مستقیم با یکدیگر کشیده نشوند. در واقع، آغاز دوره دتانت محصول این درک مشترک بود که هر نوع تقابل مستقیم میان این دو قدرت جهانی، میتواند نهتنها به نابودی آنها بلکه به نابودی بخش درخور ملاحظهای از کره زمین منجر شود و از این رو لازم دانسته شد منازعات جدی در نهایت در چارچوب سازوکارهای دیپلماتیک و مذاکراتی حلوفصل شوند. در این دوره بود که معاهداتی مانند NPT، معاهده محدودسازی جنگافزار راهبردی (SALT)، کنوانسیون منع سلاحهای بیولوژیک، معاهده ABM و توافق هلسینکی (که متشکل از توافقهای اقتصادی و سیاسی متعدد بود) شکل گرفتند تا فضایی برای همزیستی میان دو قدرتی که هریک توان تخریبی بالایی داشتند، ایجاد شود.
امروز نیز دلیل میانجیگری و تلاش برخی کشورها -ازجمله فرانسه و ژاپن- برای آغاز مذاکرات جدید میان ایران و آمریکا، این درک عمیق است که تشدید تنش و رویارویی مستقیم میان این دو قدرت عصر جدید، میتواند منطقه و جهان را برای دههها به آتش بکشاند.
به بیان دیگر -با الهام از تجربه دوره «دتانت» در زمان جنگ سرد- این دولتهای واسط تصور میکنند میتوانند فضایی برای همزیستی ایران و آمریکا ایجاد کنند که خود نیز در پناه آن از گزند برخورد احتمالی این دو قدرت در امان باشند.
در واقع، آندسته از منتقدان داخلی دولت که واسطهگری و تلاش فرانسه و سایر کشورها برای تنشزدایی میان تهران و واشنگتن را برنامهای «هماهنگ» و دسیسهای از پیشتعیینشده بر مبنای شگرد «پلیس خوب – پلیس بد» و یک «تله» یا یک «فریب» برای کشاندن ایران پای میز مذاکره میخوانند، هنوز باور نکردهاند تحلیلگران و سیاستمداران در سایر پایتختها، «ایران» را قدرتی میدانند که باید به هر قیمتی از جنگ میان او و آمریکا جلوگیری کرد.
به همین دلیل است که مدام به دستگاه دیپلماسی -مانند کودکی که در حیاط بزرگان وارد شده است- انذار و هشدار میدهند که مبادا «گول بخورید»، مبادا لِه شوید و مبادا در «زمین» آنها بازی کنید! شاید به همین دلیل نیز باشد که آنها به صورت خودکار و ناخودآگاه هرگونه گفتوگو میان ایران و آمریکا را به «تسلیم ایران» تعبیر میکنند و از تبعات حیثیتی و لطمات آن برای عزت و کرامت ملی سخن میگویند.
در اصل، آنها از این حقیقت غافل هستند که هرچه توان کشورها در صحنه بینالمللی افزایش یابد، به تبع نیاز طرفین رقیب به گفتوگو برای مرزکشی، تعیین قلمرو و حوزه نفوذ، کاهش احتمال یک رویارویی ویرانکننده و ایجاد تعادل و موازنه به همان نسبت افزایش مییابد.
به بیان دیگر، هرچه قدرت کشورهای رقیب افزایش یابد، به نسبت نیاز امنیتی و راهبردی آنها به ایجاد «دتانت» نیز بیشتر میشود. متأسفانه، در سالهای اخیر هرگاه بحث «تنشزدایی» و گفتوگو با غرب مطرح شده، این تناسب به صورت معکوس و وارونه -از جانب برخی تریبونها و رسانههای ملی- به افکار عمومی تزریق شده است و فضایی ایجاد شده که در آن هرگونه تلاش برای ایجاد سازوکارهای کاهش تنش، به «سازش»، «تسلیم» و «عقبنشینی» تعبیر شود.
طبیعتا در چنین فضای سنگین و غیرواقعبینانهای، دستگاه دیپلماسی کشور نیز نمیتواند آنطور که در سایر کشورهای قدرتمند جهان رسم است -یعنی بدون اینکه مقامات ارشد آن مدام در معرض مؤاخذه، طعنه و فشار سیاسی قرار بگیرند- به دفاع از منافع ملی در عرصه بینالمللی بپردازد. در نتیجه، امروز که در مقطع حساسی از تاریخ قرار داریم، لازم است این فضای غیرعادی نیز در داخل کشور تغییر کند و فضایی جایگزین شود که هم با جایگاه و منزلت کنونی ایران تناسب داشته باشد و هم با آنچه در صحنه بینالمللی مرسوم است، سازگاری بیشتری داشته باشد!
حقیقت این است که نمیشود هم «قدرت» بود و هم با قدرتهای رقیب تنشزدایی نکرد؛ نمیشود هم حوزه نفوذ داشت و هم با سایر کشورهای متنفذ نوعی همزیستی نداشت؛ نمیشود هم در مقیاس بینالمللی تأثیرگذار بود و هم با قدرتهای مؤثر دیگر «تعادل» ایجاد نکرد؛ نمیشود هم قدرتی منطقهای و بازیگری بینالمللی بود و هم ابزار رایج دیپلماسی را -که حتی قدرتهایی دارای هزاران کلاهک هستهای نیز از آن استفاده میکنند- ابزار فریب و عامل تحقیر دانست؛ در نهایت نمیشود هم توان تخریبی و نظامی بالایی ایجاد کرد و هم با سایر قدرتهایی که توان تخریبی مشابه و متقابلی دارند، نوعی «دتانت» و سازوکار کاهش تنش تعریف و تعبیه نکرد.
اگر باور داریم «قدرت» شدهایم، لازم است فضای سیاسی داخل کشور را هم با شرایط جدید بهروز کنیم و تطبیق دهیم.