روز گذشته، ایرنا بخش نخست از گفتوگو با آیتالله سیدمحمد موسویخویینی را به مناسبت دومین سالگرد درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، منتشر کرد.
در آن بخش، موسوی خویینی ویژگیای را از نگاه خود در هاشمی رفسنجانی برشمرده بود با این عنوان: «دیگرانی هم در انقلاب و نهضت حضور داشتند ولی کسی که نهضت برایش دغدغه اصلی و اول بود، آقای هاشمی رفسنجانی بود. این اولویت تا آخر عمر آقای هاشمی برایش وجود داشت، تا پیش از انقلاب به نام «نهضت» و بعد از انقلاب به نام «جمهوری اسلامی». یعنی بعد از پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی و حکومت در نظر ایشان یک اصل غیرقابل تعویض با هر موضوع دیگری بود. همهِ وقت، عمر و تلاشش را برای همین مسأله گذاشت».
موسوی خویینی در ادامه این گفتوگو تأکید میکند: «این نگاه و تأکید دغدغهمند آقای هاشمی، هم جنبه و نتیجه مثبت داشت و هم جنبه و نتیجه منفی». او درباره وجه مثبت این دغدغه و اولویت هاشمی گفت: «مثبتش این بود که محکم پای این قضیه ایستاد و با هیچکس رودربایستی نکرد. صف جلو میایستاد و از هجمهها و فحاشیها و خطرها هراسی نداشت و بیش از همه هم مورد هجمه قرار میگرفت.»
**از زدن به تخت سینه دیگران ابایی نداشت
اما وجه منفی این دغدغه هاشمی از نگاه موسوی خویینی، موضوعی است که او در بخش دوم گفتوگو، به آن پرداخته است:
موسوی خویینی: وجه منفیاش این بود که اگر آقای هاشمی در مسیر این هدف، معتقد بود کاری باید انجام شود، دیگر هیچ مانعی را بر سر راه نمیپذیرفت؛ چه این مانع قانون باشد، چه اشخاص و حقوق دیگران. هر حقی را در قبال این حقی که معتقد بود باید زنده کرد، نادیده میگرفت. من بشخصه یکی از مواردی که بارها با ایشان صحبت میکردم، بحث قانون بود. ایشان معتقد بود کار باید راه بیفتد، برای راه افتادن کار میشود قانون را دور زد، میشود از رهبری اجازه گرفت. کمااینکه قبل از آقای خامنهای، میرفت از امام اجازه میگرفت. شاید هیچکس به اندازه ایشان در اجازه گرفتن از رهبر چه زمان امام و چه زمان آیتالله خامنهای، انقدر مصر و سمج نبوده است که بالاخره اجازه کار را بگیرد تا کار راه بیفتد. معتقد بود افراد و گروههای مزاحم را باید با سخنرانی کردن، نهیب زدن یا محدود کردن از سر راه بر داشت.
ایشان بهرحال «عملگرا» بود؛ عملگرا یعنی آنچه فکر میکرد درست است باید پیش برود و هر اقدامی اگر در این مسیر تعریف شود درست است و اگر مانع باشد نادرست است و باید کنار زده شود. اصلا برایش مهم نبود که قانونی است یا غیرقانونی، حقی از بین میرود یا نه.
من سر این مسائل بسیار با ایشان اختلاف داشتم، نمیخواهم مواردش را مثال بزنم ولی گاهی میگفتم آقای هاشمی این کار درست نیست، خلاف قانون است، میگفت از رهبری اجازه میگیرم. میگفتم این اجازه هم خلاف قانون است، این کار را نکنید، این باب باز میشود، فردا دیگری هم میرود اجازه میگیرد، آن وقت شما ناراحت میشوید، بگذارید کارها قانونی باشد. کار با تأخیر و به کندی، بهتر از کار خلاف قانون است. بگذارید مردم قانونمندی را بیاموزند. تنها شما نیستید که میتوانید اجازه بگیرید، دیگران هم به همان زبان و شیوه شما میروند و اجازه میگیرند.البته نمیخواهم بگویم اجازهدهنده و اجازهگیرنده، نیت بد داشته یا دارند، اتفاقا بنظرشان میخواهند کار انقلاب و مملکت را پیش ببرند.
من با آقای هاشمی زیاد سر این چیزها حرف میزدم و میگفتم بگذارید مردم به قانونمندی عادت کنند. در انتخابات سال ۷۶، یک وقت متوجه شدیم خبرهایی میآید که بالاخره میخواهند یک جوری بازی انتخابات را به هم بزنند و بناست همان کسی را که میخواهند، روی کار بیاورند. من و آقای کروبی رفتیم خدمت آقای هاشمی، گفتیم آقای هاشمی ظاهرا آنچه میفهمیم بنا نیست انتخابات روال عادی و طبیعی خود را طی کند. البته ما هم آن موقع اطمینان خاطر جدی نداشتیم که حتما آقای خاتمی رأی دارد؛ ولی میخواستیم هرکس به همان میزان که رأی دارد شناخته شود و یک انتخابات آبرومندی برگزار شود. برای همین به ایشان گفتیم پرسوجو کنید ببینید اگر تمایل به یک فرد دیگری هست، از آنجا که آقای خاتمی هم دنبال پست و مقام نیست، کنار بکشد. آقای هاشمی در پاسخ گفت اتفاقا من با آقای خامنهای اینجا اختلاف نظر دارم. آقای خامنهای نظرش این است که باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند بیشتر تأیید نظام است. اما من میگویم آقا شما بگویید نظرتان چه کسی است، ما همه میرویم کار میکنیم که همان بشود. آقای هاشمی معتقد بود بالاخره یک رئیس جمهور لازم داریم، آقای خامنهای بگوید چه کسی بشود یا با هم توافق کنیم که چه کسی بشود. ما تلاش میکنیم که همان بشود. تعبیر عملگرا برای ایشان خیلی تعبیر درستی بود.
**خطبه نمازجمعه به حمایت از خاتمی بود یا ناطق؟
ایرناپلاس: اما در همان انتخابات ۷۶، ایشان در آخرین نمازجمعه قبل از انتخابات، برای صیانت از آرا، صریح موضعگیری کرد و همه از جمله شخص آقای خاتمی هم بعدها گفتند که این خطبه نمازجمعه آقای هاشمی، در شکلگیری حماسه دوم خرداد و جلوگیری از هرگونه مخدوش شدن آرا مؤثر بوده است. حتی قبل از دوم خرداد هم ایشان گویا جلسهای با رهبر انقلاب داشتند و بعد سخنرانی تاریخی رهبری در۳۱ اردیبهشت ۷۶ انجام شد. این موضوعات را چگونه تفسیر میکنید؟ آیا برای نوع نگاهی که به نظرتان آقای هاشمی به انتخابات داشته، مؤید و استناد دیگری دارید؟
موسوی خویینی: گفتم که ما خودمان با ایشان ملاقات کردیم و از ایشان آن حرف را شنیدم. اما باید بگویم آن خطبه نمازجمعه هم در مغایرت با صحبتی که داشتم نیست. بعضی فکر میکنند ایشان در حمایت از آقای خاتمی آن خطبه را خوانده در حالی که ما بعد از آن خطبه جلسهای داشتیم، این طور که یادم هست جلسه مجمع تشخیص بود، الان البته تردید دارم. بهرحال، موضوع خطبه نمازجمعه ایشان بصورت خارج از دستور کار مطرح شد. خیلی سال گذشته اطمینان ندارم ولی گمان میکنم آقای ولایتی مطرح کرد. ایشان خارج از دستور جلسه راجع به همین خطبه آقای هاشمی صحبت کرد. برداشت آقای ولایتی هم گویا این بود که این خطبه به نفع آقای خاتمی است. در ذهنم هست بعد از ایشان هم آقای طبسی میخواست در تأیید صحبتهای آقای ولایتی صحبت کند. من که احساس کردم فضای خاصی هست، نوبت گرفتم که صحبت کنم. آقای هاشمی شاید احساس کرد که الان اگر من هم صحبت کنم، بحث ممکن است تند شود، لذا گفت: (قریب به این مضمون) من تعجب میکنم آقایان چرا این صحبتها را میکنید. علاقهمندان آقای ناطق و دوستان ایشان به من مراجعات مکرر کردند، از جمله قبل از اینکه از خانه برای نمازجمعه حرکت کنم، به خانهام هم زنگ زدند و از احتمال تقلب ابراز نگرانی کردند. من به خاطر اینکه آنها تلفن زدند و مکرر به من مراجعه کردند، آن خطبه را خواندم. در حقیقت طرفداران آقای ناطق، نگران بودند که طرفداران آقای خاتمی، تقلب کنند.
**طرفداران آقای ناطق نوری نگران تقلب در انتخابات دوم خرداد بودند
ایرناپلاس: از چه راهی طرفداران آقای خاتمی میتوانستند تقلب کنند؟
موسوی خویینی: من نمیدانم آنها چرا این نگرانی را داشتند، ولی آقای هاشمی بنا به گفته خودشان در حقیقت به دنبال ابراز نگرانی طرفداران آقای ناطق آن صحبتها را کرده، هرچند عملا به نفع آقای خاتمی تمام شده است. آن زمان فضای عمومی به نفع آقای خاتمی بود. احساس مردم این بود که آقای ناطقنوری نامزد انتخاباتی مورد حمایت مقامات عالی و حاکمیت است و آنها میخواهند آقای ناطق رأی بیاورد. همین احساس باعث شده بود جامعه عکسالعمل نشان دهد. شاید اصلا از خطبه آقای هاشمی جامعه همین احساس را پیدا کرده است که خطبه ایشان به نوعی در حمایت از آقای ناطق است لذا فضای انتخاباتی را بیشتر به نفع آقای خاتمی تمام کردند. کمااینکه خود آقای ناطق هم بعدها شنیدم گفته است بعضی کارهایی که صداوسیما در تبلیغاتش میکرد و اقداماتی دیگر که دیگران کردند باعث شد جامعه احساس کند من نامزد حاکمیت هستم و میخواهند به هر راهی که ممکن است من رئیسجمهور شوم، لذا جامعه در یک رفتار عکسالعملی به سمت آقای خاتمی رفته است.
اگر این برداشت صحیح باشد که آقای هاشمی در حمایت از آقای خاتمی آن سخنان را مطرح کرده است، اما هیچ علامت و نشانهای در آن زمان وجود نداشت که ثابت کند آقای هاشمی آقای خاتمی را بهتر از آقای ناطق میدانست. آقای هاشمی تصور میکرد آقای ناطق ادامهدهنده همان سیاستها و راهی است که خود داشته است چون آقای ناطق خیلی به آقای هاشمی نزدیک بود.
ایرناپلاس: من اصلا نمیخواهم بگویم خطبه آقای هاشمی به نفع آقای ناطق یا آقای خاتمی بوده است. فقط شما دو خاطره را تعریف کردید که نشان میدهد طرفداران دو نامزد رقیب به سراغش رفتهاند تا در صیانت از آرا کمک کند. آقای هاشمی هم برای صیانت از آرا به صحنه میآید و خطبههایش این مسیر را مساعد میسازد.
موسوی خویینی: من نگفتم طرفداران آقای خاتمی به سراغ آقای هاشمی برای کمک به صیانت از آرا رفته اند.
ایرناپلاس: فرمودید خودتان با آقای هاشمی ملاقات کردید.
موسوی خویینی: ولی آن دیدار هرگز به عنوان جلوگیری از تقلب در انتخابات نبود. اصلا قبل از آغاز انتخابات و صندوق رأی بود. احساس ما این بود که حاکمیت و رهبری نگاهشان این است که آقای ناطق رئیسجمهور شود نه آقای خاتمی. ما رفته بودیم که اگر این است و ممکن است