محسن میردامادی در گفتگو با جامعه فردا در رابطه با موضوع اعتراضات اخیر در شهرهای مختلف کشور و اینکه چه باید کرد، گفت:
?باید به این نکته توجه داشت که علتها و ریشههای مسائل پیشآمده چیست. اگر بخواهیم برخورد درستی با این پدیده داشته باشیم، باید ریشهها و علتهایش را بررسی کنیم تا بتوانیم راه برطرف کردن آنها را هم پیدا کنیم.
اگر این کار را نکنیم و صرفا با این پدیدهها که معلول آن علتها است، برخورد کنیم، حتی در صورت کنترل چنین پدیدههایی، علتها همچنان باقی میمانند و زمان، دیگر و به نحو دیگری خود را نشان میدهد. اتفاقات افتاده مانند بیماریست که تب میکند. هنگامی که فردی تب میکند، علامت بیماری درونی مانند عفونت یا غیره است. اگر بخواهیم بیمار را معالجه کنیم باید آن بیماری اصلی را پیدا و معالجه کرد تا تب هم تمام شود. اگر این کار انجام نشود بیماری میماند و رشد میکند، حتی ممکن است بیمار را از پا درآورد. باید علت اصلی را پیدا و با آن برخورد کرد.
?در جامعه ایران که جامعهای متکثر با دیدگاههای مختلف است، در حوزههای مختلف نارضایتیهایی وجود دارد. این گلایه و نارضایتیها برای برخی در حوزه اقتصاد، برای بعضی دیگر در حوزه سیاست، برای بعضیهای دیگر در حوزه فرهنگ، مسائل اجتماعی، قومیتی، مذهبی و مسائل دیگر است. اینها واقعیتهایی است که نمیشود انکار کرد. در حقیقت اگر اینها را انکار کنیم به معنای رها کردن و بیاعتنایی به ریشهها و به معنای عدم پرداخت و بررسی دقیق علتها و ریشهها است. حال در برخی موارد این نارضایتیها بر هم منطبق میشوند و حتی در اقشاری هم انواع مختلف این نوع نارضایتیها وجود دارد.
?این نارضایتیها طبعا تنشهایی را در درون جامعه به وجود میآورد که این تنشها باید بتوانند قانونمند ابراز و تخلیه شوند.
این مسائل و پدیدهها مانند انرژی زلزله است که در طبیعت بر اثر حرکتهای لایههای پوستههای زمین انباشته میشود. اگر زلزلههای کوچک اتفاق بیفتد این انرژی به تدریج تخلیه میشود و اگر این زلزلههای کوچک اتفاق نیفتد، انرژیها تجمیع و تبدیل به یک زلزله بزرگ میشود. جامعه هم به همین موضوع شباهت دارد. در حقیقت نارضایتیهایی در کشور وجود دارد که اگر اعتراضهایی که به دلیل نارضایتیها به وجود میآید را به رسمیت بشناسیم و امکان ابراز آن را بدهیم، اینها میتوانند به تدریج با بیان و بروز خود انرژی اعتراضی درون جامعه را تخلیه کنند و نگذارند این به یک انرژی متراکم بزرگ تبدیل شود که وقتی خودش را نشان دهد شبیه زلزله بزرگ در اجتماع باشد.
اگر این کار را نکنیم و با ریشه برخورد نکنیم و به جایش بخواهیم با ظواهر و معلولها برخورد کنیم، شاید در کوتاهمدت موفق باشیم، اما در طول زمان این ریشه به دلیل آنکه باقی مانده تقویت میشود و خودش را در مقطعی دیگر و قویتر نشان خواهد داد.
? نکته قابل توجه دیگر این است که اگر برای حل این بحران فقط چشم به دولت داشته باشیم اشتباه است. اگر قرار باشد دولت به تنهایی برای حل مسئله اقدام کند بیتردید موفق نخواهد بود. زیرا ریشههای این بحران فقط مختص به دولت نیست. همه قوا و همه نهادهای حاکمیت هر کدام به طرقی در به وجود آمدن این شرایط دخیل بودهاند و مختص به مقطع زمانی امروز هم نیست. در واقع رفتارهای نهادهای حاکمیت در دورهها و سالهای مختلف با اقشار گوناگون جامعه، روی هم انباشته شده و شرایط فعلی را رقم زده و اینگونه ظهور و بروز پیدا کرده است.
?حال اگر قرار باشد راهحلی هم برای این مسئله پیشنهاد شود باید همه ارکان حاکمیت درباره آن به جمعبندی برسند و راهحل مشترکی را دنبال کنند. نمیشود دولت راهحلی را در پیش بگیرد اما از آن سو نیروهای امنیتی و انتظامی و قوه قضائیه مسیر دیگری را انتخاب کنند و سایر نهادها هم هر کدام راهحل پیشنهادی خود را در دستور کار قرار دهند و آن وقت بگوییم چرا به نتیجه نرسیدیم؟!
?با توجه به شرایطی که امروز با آن روبهرو هستیم نخستین قدم برای حل این بحران به رسمیت شناختن حق اعتراض است. در شرایط فعلی و در میان مطالبات و اعتراضها، خواستهها و اعتراضهای بجا و یا حتی بیجا دیده میشود، که هیچ ایرادی ندارد. نمیتوان چشم بر این واقعیت بست که به هر حال افرادی در جامعه ما معترض هستند و باید راهحلی برای بیان این اعتراضها پیش رویشان گذاشت. قانون اساسی کشور ما این حق را به رسمیت شناخته و برایش راهکاری پیشبینی کرده است که مردم بتوانند اعتراضهای خود را در چارچوب قانونی ابراز کنند. نکته غیرقبالکتمان این است که تا زمانی که حق اعتراض مردم به رسمیت شناخته نشود، نمیتوان هیچ راهحلی، چه کوتاهمدت و چه بلندمدت، برای بحران فعلی پیشنهاد داد. ممکن است با روشهایی بتوان اعتراضها را متوقف کرد، اما با در پیش گرفتن این روشها شاید شرایط تحت کنترل حاکم یت دربیاید، اما بیشک مسئله حل نمیشود و موضوع به قوت خود باقی میماند و زمان دیگری و به نحو دیگری بروز پیدا میکند.
?بنابراین به رسمیت شناختن حق اعتراض گام اول برای حل بحران است و وقتی این حق برای مردم به رسمیت شناخته شد آنوقت زمان آن است که همه نهادها دست به دست هم دهند و برای حل بحران قدم بردارند. در چنین مسیری صدا و سیما باید به گونهای عمل کند که در شأن نام رسانه ملی باشد و به گونهای عمل نکند که به نارضایتیها دامن بزند. دستگاههای مختلف اعم از انتظامی و امنیتی و قوه قضائیه هم باید در همین مسیر قدم بردارند و عملکرد خود را مطابق با به رسمیت شناختن حق اعتراض برای مردم تنظیم کنند. دولت هم باید در همین مسیر گام بردارد و با هماهنگی همه ارکان و نهادهای کشور بتوان با پایینترین هزینه از چنین بحرانی عبور کنیم.
?این هماهنگی باید در همه زمینهها ظهور و بروز پیدا کند. زمینههای بروز این اعتراضها اقتصادی است. در حوزه اقتصاد هم باید همین فرمول را در پیش گرفت. امروز همه میدانند که اقتصاد دولت تنها در دست دولت نیست و نهادهای مختلف در آن دخیل هستند و حتی در مواردی بخش قابل توجهی از اقتصاد در دست نهادهای دیگر است. بنابراین با پذیرش حق اعتراض توسط تمام حاکمیت و هماهنگی همه نهادها و قوای کشور میتوان این بحران را پشت سر گذاشت و برایش راهحل ارائه داد.
اما در پایان مسئله دیگری که بیشک یکی از کمبودها و مشکلات کشور شمرده میشود، نبود نهادهای مدنی و احزاب قوی در کشور است. در بسیاری از کشورها این احزاب و جامعه مدنی هستند که نقش حلقه وصل میان مردم و حاکمیت را بر عهده میگیرند و باعث پالایش و منظم شدن مطالبات مردم میشوند تا این خواستهها به صورت شدتیافته در جامعه ظهور و بروز پیدا نکند. اگر در کشور ما احزاب قدرتمند پا بگیرند و حق اعتراض برای مردم به رسمیت شناخته شود، آنوقت در این چارچوب میتوان سازوکاری فراهم کرد تا اعتراضها در بستر طبیعی خود بروز پیدا کند و بحرانآفرین نشود. همه این مواردی که ذکر شد در واقع یک بسته و پکیج برای عبور از بحران فعلی کشور است که در کنار هم بودنشان نتیجهبخش خواهد بود. اگر یک مورد این بسته وجود نداشته باشد قطعا راهحل ناقص خواهد بود و نتیجه نخواهد داد. با به رسمیت شناختن حق اعتراض و هماهنگی همه ارکان قدرت و تقویت نهادهای مدنی میتوان به یک راهحل و نتیجه ماندگار رسید.
@iran_times