۱- حمید بقایی روز گذشته فیلمی با لوگوی تشکیلات احمدینژاد منتشر کرد که در آن مدعی میشود سکههایی که به خاطر آن در حال محاکمه است همان سکههایی است که به درخواست سرلشکر فیروزآبادی برای کار خارج از ساعت اداری به تعدادی از مقامات ارشد قضایی و امنیتی داده است .
او در این فیلم ادعا میکند که به هریک از این افراد ۴ تا ۵ سکه هدیه داده شده است که همزمان فردی که در کنار او نشسته است تایید میکند به هر یک از این مقامات ۵ سکه هدیه داده شده است و بقایی در ادامه میگوید کسی هم برای هدیه رسید امضاء نمیکند.
اما ساعتی بعد از انتشار این فیلم آقایان رئیسی و مصباحی مقدم که نامشان در زمره دریافت کنندگان سکه منتشر شده است اطلاعیهای صادر میکنند که آنها سکهای دریافت نکردهاند و بعد از آن حبیب خراسانی یکی از افراد تحت محاکمه در جریان احمدی نژاد دو کاغذ به عنوان سند منتشر میکند که در ذیل آن امضای خودش ، بقایی و رحیم مشایی مشاهده می شود که به عنوان مقامات دولتی گواهی دادهاند که این سکهها را به عنوان هدیه به این افراد دادهاند و در کاغذی دیگر که به عنوان سند کارپردازی ریاست جمهوری بدون شماره و تاریخ منتشر شده است به نام ۹ نفر با خودکار قرمز اشاره شده است که در حاشیه این کاغذ و بسیار ریز نوشته شده است به دستور آقای خراسانی نفری یک سکه به این افراد هدیه داده شده است.
۲- مقامات عالی و مدیران عالی بخشهای دولتی و خصوصی حقوق ثابتی دارند و هرگز برای اضافه کاری پولی دریافت نمیکنند و این افراد عادت دارند تا پاسی از شب در جلسات مختلف شرکت کنند و شرکتهای دولتی و نیمه دولتی از زمانی که در ایران دولت نظاممند تشکیل شده است هدایایی به افراد مختلف در مناسبتهای مختلف اهداء کردهاند و میکنند و به طور قطع برای ۹ سکه از کسی بازخواست نمیشود، و اگر روزی ارزش هدایایی که مدیران خرد و کلان دولت احمدی نژاد در دوران هشت ساله دولت او به این و آن هدیه دادهاند حساب کتاب شود شاید در طول تاریخ ایران رقم ریالی آن بیسابقه باشد و اکنون بررسی میکنیم که هدف از این نمایش جدید احمدینژاد چیست؟
الف- به دلیل همزمانی دولت احمدینژاد با افزایش تاریخی قیمت نفت در جهان، دولت ایران توانست در دوره هشت ساله ریاست جمهوری او به بالاترین رقم فروش نفت در طول تاریخ استخراج این سوخت فسیلی برسد ولی کشور و مردم ایران به شدت دچار فروپاشیدگی اقتصادی شدند و سرمایه این کشور به تاراج رفت و آنچنان ریخت پاش در دولت پاک دستان گسترده بود که در آخرین سال دولت احمدینژاد او تمامی اعضای خانواده خود و معاونانش را در یک کاروان ۱۴۰ نفره به نیویورک برد که موجب شکایت مجلس از دولت شد و امروز احمدینژاد و معاونانش در انتظار محاکمهای نشستهاند و آنها میخواهند با انحراف در افکار عمومی این محاکمه را سیاسی جلوه دهند و به مردم القا کنند که تنها و تنها به خاطر ۹ سکه که آنهم به سران قوه قضائیه و سپاه هدیه دادهاند در حال محاکمه هستند ، احمدینژاد برای ایجاد این انحراف در افکار عمومی در چند روز اخیر حتی از ستار بهشتی هم نام برد و گفت در شورای امنیت ملی کشور بر سر مسئولین به خاطر قتل او فریاد کشیده است در حالیکه اگر او راست می گفت و از این قتل ناراحت بوده است باید توضیح دهد چرا وزیر کشورش که نیروی انتظامی تحت کنترل او بوده است بیانیهای در این خصوص صادر و این عمل را محکوم نکرده است و یا چرا دولت او فاجعه کهریزک که که حتی مقام رهبری هم از شنیدن آن ناراحت و دستور پیگیری آن را دادند و اداره آن زندان هم تحت کنترل نیروی انتظامی بود که وزارت کشورش بر آن نظارت میکرد هرگز محکوم نکرد و مسببان آن حادثه دردناک را به دولت خود آورد و آنها را ارتقاء بخشید و در جایگاه یاران خود قرار داد ؟ جواب روشن است او دروغ میگوید و میخواهد از یک قربانی که کارگری ساده بوده در جهت بازی با افکار عمومی سوء استفاده کند .
ب- احمدینژاد با خانواده لاریجانی مشکل ندارد ، بلکه مشکل او تنها علی لاریجانی است ، کسی که یک تنه در مجلس نهم مقابل او آنقدر ایستادگی کرد تا در نهایت تصمیم گرفت از طریق سعید مرتضوی در جلوی پای برادر لاریجانی دام بگذارد و با نمایش فیلمی از معاملات این دو در مجلس قصد آن داشت تا تیر خلاصی در روزهای آخر دولت خود به لاریجانی بزند و اعتبار سیاسی او را دچار خدشه کند اما لاریجانی در عملی بیسابقه رئیس جمهور وقت را از مجلس بیرون انداخت و خواستار محاکمه حتی برادر خود در صورت تخلف شد و بعد از آن لاریجانی در ائتلاف با حسن روحانی درآمد تا بتواند جریان راست سنتی را که توسط حامیان احمدینژاد و بخشی از جریان خاص به اصولگرایی تغییر نام داده بود و چهره افراطی و خشن به خود گرفته بود بار دیگر رها کند و راستها را به دوران خوشی برگرداند که حامی فقه سنتی و اقتصاد بازاری بودند و او موفق شد با پیروزی روحانی هم در دولت او شریک شود و برجام را در مجلس اصولگرایی به تصویب برساند و هم در مجلس با اصلاحطلبان شراکت کند و بار دیگر بر صندلی ریاست آن بنشیند به طوری که امروز یکی از نامزدهای جدی ریاست جمهوری در ۱۴۰۰ است و اگر علی اکبر ناطق نوری به لاریجانی و روحانی اضافه شود حتی خلاء هاشمی نیز احساس نخواهد شد و آنهاموفق به احیا راست سنتی با نام جدید اعتدالگرایی خواهند شد که امروز به غیر از روحانیت و بازار به توسعه صنعتی نیز اعتقاد پیدا کرده است و از سوی دیگر اعتدالگرایان موفق شدهاند ارتباط بسیار قوی با مراجع شیعه در قم ایجاد کنند و از همه مهمتر توانایی آن را پیدا کردهاند تا بخشی از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان را همراه خود کنند و امروز احمدینژاد میخواهد مهره اصلی اعتدالگرایان را هدف قرار دهد تا در ۱۴۰۰ به راحتی خود و یا یک نفر از مهرههایش را وارد عمل کند و با همان بازی کثیف که با آیت الله هاشمی کرد با علی لاریجانی انجام دهد
ج- آیت الله خامنهای به خوبی دستان چدنی اوباما در زیر پوشش دستکش مخملینش را دیده بود و ماهیت گرگینه بودن او در پوست میش را شناخته بود و با زیرکی دریافته بود که ترامپ بهتر از اوباما هست.
اوباما در دوران ریاست جمهوریش خاورمیانه را در جنگی بزرگ فرو برد و جهان را با خطری تحت عنوان تروریست اسلامی به مخاطره انداخت.
اوباما و دولتش بعد از بهار عربی برای تغییر نقشه خاورمیانه وارد عمل شدند آنها تصمیم گرفتند انقلابی که هدف آن ایجاد دولتهای دموکراتیک در خاورمیانه بود با تندروهای افراطی تغییر مسیر دهند و برای اجرای این نقشه شوم سی سی فرمانده ارتش مصر را تشویق به کودتا علیه محمد مرسی رئیس جمهور منتخب مردم مصر و عضو ارشد اخوان المسلمین کردند و همزمان رسانههای مصری مردم این کشور را از ایرانی شدن مصر به وحشت انداختند و جریانات سکولار را در مخالفت با مرسی در خیابانهای قاهره به حرکت درآوردند تا سی سی در نقش منجی مردم مصر وارد عمل شود و اخوانیها و حامیان این بزرگترین حزب جهان اسلام را سرکوب کند.
?تولد فرزند ابلیس در خاورمیانه
با سقوط مرسی و سرکوب جنبش رابعه در مصر ، حجت بر مسلمانان افراطی تمام شد که هرگز به آنها اجازه تشکیل دولت از طریق صندوق رای داده نخواهد شد و این سرخوردگی خمیر مایهای بود برای تشکیل دولت اسلامی آمریکا ، سازمان سیا در گذشته کمکهای بسیاری به جدایی طلبان چچنی و داغستانی برای مبارزه با روسیه کرده بود و و این کمکها موجب ارتباط نزدیک بین این جنگجویان خشن و سازمان اطلاعاتی آمریکا شده بود از سوی دیگر قطر و عربستان که متحدین آمریکا در خاورمیانه محسوب میشوند نیز از طریق کمکهای مادی و معنوی بسیاری که بیش از سه دهه به افراطیون وهابی در رقابت با گسترش تشیع انقلابی ایران در سرتاسر جهان کرده بودند توانسته بودند یک شبکه گسترده از افراطیون را تحت امر خود در سرتاسر جهان درآورند ، و در عراق نوری مالکی نخست وزیر وقت این کشور با نادیده گرفتن جریان اهل سنت و حتی در بعضی موارد سرکوب عوامل آنها موجب سرخوردگی قبایلی شده بود که روزگاری در زمان صدام تنها قدرت این کشور بودند ، آنها نیز تمایل داشتند تا با ارتباط با آمریکا بار دیگر به قدرت برگردند و از سویی چون جنگجویان القاعده و افسران بعثی در میان قبایل اهل سنت بودند و بعد از اعدام بن لادن و صدام بی فرمانده و رها شده بودند از طریق بزرگان این قبایل آنها را به استخدام خود درآوردند و همه این افراد را به سوریهای انتقال داده شد که دولتش در جنگ داخلی با معارضین بود و بر تمامی خاک کشورش فرمانروایی نداشت این نیروی بزرگ که نوعی بسیج جهانی توسط آمریکا برای تشکیل خشن ترین حکومت چند قرن اخیر محسوب میشود از طریق عراق و ترکیه وارد خاک سوریه شدند تا در آنجا با آموزشهای اسرائیلی و لجستیک عربی و پول آمریکایی سازماندهی شوند و داعش و دولت اسلامی آن تشکیل شود تا از طریق آن بخش بزرگی از خاورمیانه درگیر جنگی فرسایشی و هفت سالهای شود که تا به امروز همچنان با آنکه این فتنه از بین رفته است است ولی هنوز در سوریه ، عراق مصر ، لیبی و بخشهایی از آفریقا نبردهای خونین با ته ماندههای فرزندان شیطان همچنان ادامه دارد و در طول این مدت با فریب مسلمانان افراطی و با ایدئولوژی رافضی بدتر از یهودی نزدیک به ۶ هزار عملیات انتحاری در سرزمینهای اسلامی به دست خود مسلمانان علیه مسلمانان انجام شد که خسارات آن غیر قابل برآورد است.
اما با رفتن اوباما و روی کار آمدن ترامپ تمامی معادلات تغییر کرد و ترامپ بودجه بخشی از این سازمانهای تروریستی از جمله داعش را در همان ابتدای کار خود قطع کرد و بعد به این هم اکتفا نکرد و با محمد بن سلمان پسر پادشاه سعودی که تحصیل کرده غرب و لیبرالی اصلاح طلب با جاه طلبی بسیار برای رسیدن به تاج و تخت بود وارد معامله شد و در برابر قول حمایت از او برای ولیعهدی پدرش تعهد او را گرفت که با تندروهای مذهبی مبارزه کند و او نیز ابتدا سران مذهبی و مفتیهای تندرو وهابی را همگی به بند اسارت کشید و رهسپار زندان کرد و قطر را که حاضر به همکاری و پذیرش تغییرات دولتمردان جدید آمریکا نبود منزوی و محاصره کرد و سپس دست به اصلاحات گسترده به نفع زنان در جامعه سنتی عربستان زد و در نهایت و در آخرین اقدام شاهزادگان پر قدرت سعودی را که کمک مالی به تروریستها میکردند بازداشت و روانه زندان کرد و با این اقدامات انجام شده داعش از نظر مالی و لجستیک تضعیف شد و ائتلاف اسد و حامیان ایرانی و روسش موفق شدند سر فرزندان شیطان را در عراق و شام قطع کنند و شاید تنها جایی که دولت ترامپ به داعش کمک کرد در شهر بوکمال بود تا داعشیان با چند روز مقاومت بیشتر مانع ورود نیروهای حزب الله و ایران به این شهر شوند و ارتش دموکراتیک سوریه که نیروی مورد حمایت آمریکا در خاک سوریه محسوب میشود بتواند خود را به این شهر برساند و مانع تشکیل هلال شیعی شود اما فرزندان شیطان دیگر تاب مقاومت نداشتند و آخرین دژ خود را تحویل شیعیانی دادند که امروز سرزمینهای خود را از خلیج فارس تا جولان و دره بقاع به یک دیگر متصل کردند و نیمی از مرزهای اسرائیل را به کنترل خود درآوردهاند .اما ترامپ برای توازون قوا در خاورمیانه به دنبال مهار شیعیان قدرت گرفته و پیروز هم هست و او تصمیم گرفته است با تغییر سیاستهای ایران به جای سیاست تغییر رژیم ، کشور شیعیان را تحت کنترل درآورد و او در خصوص ایران تغییر از درون با کمک نیروهای میانه رو به جای تغییر رژیم به عنوان استراتژی دولت خود در نظر گرفته است و برای اجرای این سیاست ابتدا برجام را به بهانه موشکهای بالستیک ایران به گرو کشید و دوم سپاه بازوی نظامی و پر قدرت ایران در خاورمیانه و سازمانهای شیعی نزدیک به آن همچون نجباء در عراق را تهدید به حضور در لیست سازمانهای تروریستی کرد ، اکنون شاید جریان احمدینژاد با هدف قرار دادن سپاه و قوه قضاییه که اولی به خاطر نفوذش در منطقه و دومی به خاطر مسائل حقوق بشری آماج تهدیدات جهانی هستند قصد ارسال پالسهای به خارج از کشور دارد تا بتواند به عنوان نیروی میانه رو حمایت خارجی را جذب کند.
۳- احمدینژاد هیچ تغییری نکرده است ، او همچنان دروغ میگوید و میخواهد با دروغ و تزویر در صحنه بماند ، از محاکمه فرار کند و بار دیگر به قدرت بازگردد و در این راه حاضر است دست به هر اقدامی بزند و در زمانی که ایران نیاز به وحدت برای مقابله با خواستههای ترامپ و رقبای منطقهای دارد او در سیاست کشور ایجاد اخلال میکند تا هم توسط خارجیها دیده شود و هم بتواند بخشی از اپوزیسیون را همراه خود کند و هم بخشهای صاحب قدرت در ایران را از افشاگریهای خود بترساند و مجبور به سکوت کند و این افشاگریهای دروغین هشداری هست برای بخش صاحب قدرت در ایران که اگر از او حمایت نکنند و یا او و یارانش را محاکمه و تهدید کنند شاید اسنادی را منتشر کند که موجب تضعیف آنها در داخل کشور شود و در این میان وظیفه دیده بانان جامعه مدنی است که با هوشیار نگهداشتن مسئولین و مردم این افراد را به دست عدالت بسپارند و اجازه ندهند آنها بحرانی دیگر برای این کشور ایجاد کنند.