محمدرضا تاجیک به روزنامه اعتماد گفت:
?اصلاحات و اصلاحطلبی را ملالی نیست جز نزدیکی شبهاصلاحطلبان و دوری اصلاحطلبان واقعی و راستین. به بیان دیگر، حال و احوال جریان اصلاحطلبی بد نیست اگر اصلاحطلبان تاکتیکی بگذارند. اما حکایت حال و احوال اصلاحطلبان حکایت دیگری است. بسیاری از اصلاحطلبان اینروزها به همهچیز و همه کس حال میدهند بهجز جریان و گفتمان اصلاحطلبی. نوششان شامل حال دیگران، و نیششان شامل حال خودیهاست.
?این عده که سخت مشغول بازیها و بازیگوشیهای قدرت و سیاست و منفعت و مصلحتند، دو دستهاند: نخست آنان که بعد از تمهیدات و تدبیرهای فراوان، بازِ قدرت را تهییج و تحریک کردند تا دمی بر دوش آنان بنشیند و حالی هم به آنان بدهد. از حال و هوای اینان اگر بپرسید، الحمدلله چپقشان چاق است و کبکشان خروس میخواند و قند تو دلشان آب میشود و بیخیال اصلاحات و اصلاحطلبی، سخت به اصلاح و تدبیر منزل شخصی و نزدیکان سببی و نسبی خود مشغولند و تقویت بیضه اصلاحطلبی را در گرو تقویت بیضه خود قرار داده و شتابان پلههای نردبان برج بابل قدرت را بالا میروند. دوم، اصلاحطلبانی هستند که دویدند و دویدند تا سر کوه قدرت برسند، و در این مسیر به هر کسی که سر راهشان بود هم نان دادند و هم آب (چک سفید)، اکنون که در دامنه کوه قدرت هم جایشان ندادند و نان و آب را هم از دست رفته میبینند، حال و احوال خوشی ندارند و به زمین و زمان ناسزا میگویند و از بیوفاییها و بدعهدیها و نارفیقیها و بیمهریها در آه و فغانند.
?گروه دیگر، اصلاحطلبانی هستند که به تماشای بازی این دو گروه نشستهاند. اینان خود دو دستهاند: نخست، تماشاگران منفعل و دوم، تماشاگران فعال. گروه نخست، اساسا فاقد حال است، اما گروه دوم نیز از دیدن حال و احوال سه گروه دیگر، حال و هوایی برایشان باقی نمانده و تمامی تلاش خود را معطوف زیر سایه پاککن قرار دادن نام و نشان این نوع اصلاحطلبان از در و دیوار جریان و گفتمان اصلاحطلبی است. این عده از فقر فرهنگ اصلاحطلبی در میان اصلاحطلبان سخت در رنجند، از مصادره ابزاری جریان اصلاحطلبی و بزرگان آن توسط اصلاحطلبان خودخوانده در عذابند، از به حاشیه رفتن فعالیتهای فکری، فرهنگی، گفتمانی، اجتماعی، مردمی، آموزشی و تربیتی ناراحتند، از توقف چرخش نخبگان و شایستگان و تعطیلی چرخه کادرسازی و جایگزینی ملولند، از عبور بیمحابای برخی اصلاحطلبان از «سیاست اخلاقی» و جایگزین کردن آن با «اخلاق سیاسی» نگرانند، از ذبح کردنِ ارزشها و ایستارهای اصلاحطلبی در پای نوعی «عقلانیت سیاسی ابزاری» و نشاندن ایننوع عقلانیت در منزلت استعلایی در رنجند.
?من میان اصلاحطلبی «واقعا موجود» و اصلاحطلبی بهمثابه یک گفتمان بالنده هژمونیک تفاوت قائل هستم، و تردیدی ندارم که این گفتمان آلترناتیو برتر دهه آتی جامعه ما باقی خواهد ماند.
?گرهزدن استراتژیک زلف اصلاحطلبی به زلف دولت اعتدال جفاست. اصلاحطلبی یک جریان اصیل و فراگیر تاریخی ما است که نمیتوان آن را به یک دولت و حکومت فروکاست. اینروزها عدهای که چشم کژ کردهاند و تنها قامت خمیده اصلاحات را در ساحت سیاست و قدرت مرسوم و مالوف میبینند و از دیدن قامت رشید اجتماعی و فرهنگی آن قاصرند، بر این نظر شدهاند که باید به عصای دیگران تکیه داد و قد راست کرد. اینان نمیبینند یا نمیخواهند ببینند که این قد کوتاهشده سیاسی، چندین برابرش زیر زمین اجتماعی، فرهنگی و تاریخی جامعه ما است.
?پاشنه آشیل اصلاحطلبی را اصلاحطلبان کاذب و دروغینی میدانم که همچون موریانه از درون در حال استحاله و پوککردن جریان و گفتمان اصلاحطلبی هستند؛ همان کسانی که بهنام و به دست جریان اصلاحطلبی پشت ویترین قدرت و سیاست یا جریان اصلاحطلبی قرار گرفتهاند، اما با نمایش تصویر کژ و کدر و نازیبای خود و جامه گفتمانی و اجرایی که بر تن دارند، هر خریداری را از توقف در پشت ویترین وازده و دلزده و منصرف میکنند.