یکی از بزرگترین نقدهایی که به ایرانیانی که در ایران به دنیا می ایند و بزرگ می شوند وارد است، داشتن معیارهای دوگانه است. معیارهای دوگانه ای که کودکی و نوجوانی و بزرگسالی همراه هر یک از ماست. تناقض آشکار در رفتار و آنچه که عمل می کنیم. از معیارهای اخلاقی تا کاری و ..
در سیاست نیز این ویژگی همیشه همراه سیاست مداران ایرانی بوده و روزگاری نبوده که در عمل ناقض همه ادعاهای خوبی که گفته ایم نباشیم. یک روز شعار تحمل مخالف و تکثر می دهیم و روز دیگر چنان برچسب و اتهام به جوانانِ جریان خودمان می زنیم تا بتوانیم از هستیِ سیاسی ساقط شان کنیم. حرف از لزوم تحمل و مدارای حکومت می زنیم ولی در عمل کمترین رحم و شفقتی را به هم روا نمی داریم.
در ماه های گذشته و قبل از انتخابات شوراها خطی توسط حزب اتحاد در نفی اقا زادگی مطرح شد. هدف از این استراتژی این حزب به کنار زدن برخی فرزندان چهره های غیر اتحادی بود و خیلی زود به دلیل ورود چهره هایی مثل مصطفی تاجزاده به گفتمانی فراگیر در بخش هایی از جریان اصلاحات تبدیل شد. گرچه آذر منصوری در واکنشی مساله آقازادگی را به آقازاده خوب و اقازاده بد تبدیل کرد. فرزندان چهره های نزدیک به اتحاد مثل محمدحسبن نعیمی پور و محمدرضا جلایی پور اقا زاده خوب و چهره هایی مثل فرزند عارف اقا زاده غیرِ خوب دانسته شد.
پس از انتخابات شوراها نیز حمید عارف پسر دکتر عارف در یک مصاحبه اشتباه و غیر قابل دفاع مساله “ژنِ خوب” را به ماجرای اقازادگی اضافه کرد. پرونده بسیاری از اقازاده هایی که بدون هیج سابقه اجرایی و توان خاص در هیات مدیره های شرکت های دولتی صرفا به دلیل وابستگی خانوادگی مسیولیت گرفته بودند مطرح و نقدهای بسیاری در این مورد نوشته شد.
در هفته ای که گذشت نیز حزب اتحاد فرزند سیدمحمد خاتمی را به عنوان معاون سیاسی دبیرکل انتخاب کرد. در ویزگی های اخلاقی سیدعماد خاتمی جای هیج بحثی نیست. اما یک جوان متولد سال ۶۶ که تنها سابقه سیاسی اش عضویت عادی در انجمن اسلامی دانشگاه تهران و پس از ان دو سال عضویت در حزب اتحاد بوده چگونه می تواند از پختگی لازم برای معاونت سیاسی یک حزب برخوردار باشد؟
قطعا در حزب اتحاد، جوانانِ حزب از این انتخاب خوشحال هستند اما اگر هدف گردانندگان حزب اتحاد جوانگرایی بود و در این هدف صداقت داشتند چهره هایی مثل حسین نورانی نژاد و حسین نقاشی با بیش از یک دهه سابقه در فضای سیاسی چهره های منطقی تری برای این مسئولیت بودند.
اما بدون تعارف و با حفظ احترام به جایگاه سیدمحمد خاتمی به عنوان بزرگِ جریان اصلاحات باید اعتراف کرد که در اینجا هم مساله “ژنِ خوب” بوده که تعیین کننده بوده و هدف اصلی چهره های پشت پرده اتحاد را می توان استفاده از برند محمد خاتمی و نه جوانگرایی دانست. هدفی که در نهایت می توان یکی دیگر از مصداق های معیار دوگانه حزب اتحاد در این مدت دانست.